کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجعل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجعل
لغتنامه دهخدا
مجعل . [ م َ ع َ ] (ع مص ) کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کردن چیزی . جعل [ ج َ / ج ُ ] . و رجوع به جعل شود. || ساختن . (از منتهی الارب ).
-
مجعل
لغتنامه دهخدا
مجعل . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) اداکننده ٔ مزد. (ناظم الاطباء). مزد دهنده . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || آنکه فرود آرد دیگ پایه را به دستمال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماء مجعل ، آب کوکال ناک . (من...
-
واژههای همآوا
-
مجال
واژگان مترادف و متضاد
۱. امکان، حوصله ۲. زمان، فرصت، وقت ۳. جولانگاه، عرصه، میدان ۴. توان ۵. جا، محل
-
مجال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] majāl ۱. فرصت.۲. [قدیمی] محل جولان؛ جای جولان کردن؛ جولانگاه.〈 مجال دادن: (مصدر لازم) فرصت دادن؛ وقت دادن.〈 مجال داشتن: (مصدر لازم) وقت داشتن؛ فرصت داشتن.
-
مجال
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جولانگاه . 2 - فرصت .
-
مجال
لغتنامه دهخدا
مجال . [ م َ ] (ع اِ) جولانگاه یعنی میدان . (منتهی الارب ). جای جولان کردن که میدان باشد. (غیاث ) (آنندراج ). موضع جولان . (از ذیل اقرب الموارد). جولانگاه و محل جولان و میدان و عرصه . (ناظم الاطباء). فراخ و تنگ از صفات اوست و با لفظ دادن و دیدن و یاف...
-
مجال
لغتنامه دهخدا
مجال . [ م َ جال ل ] (ع اِ) ج ِ مَجَلَّة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مجلة شود.
-
مجال
لغتنامه دهخدا
مجال . [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَجلَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به مَجلَة شود.
-
مِجال
لهجه و گویش بختیاری
mejâl مَجال، فرصت، هنگام. mejâl-e šom xordan>:هنگام خوردنِ شام> .
-
جستوجو در متن
-
مجعلة
لغتنامه دهخدا
مجعلة. [ م ُ ع ِ ل َ ] (ع ص ) ارض مجعلة؛ زمین کوکال ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مُجعِل شود.