کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجعد
/moja''ad/
معنی
ویژگی موی پیچیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انبوه، پرچینوشکن، پیچیده، پرپیچوتاب، جعودت، فردار، مرغول، وزوز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجعد
واژگان مترادف و متضاد
انبوه، پرچینوشکن، پیچیده، پرپیچوتاب، جعودت، فردار، مرغول، وزوز
-
مجعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moja''ad ویژگی موی پیچیده.
-
مجعد
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ عَّ) [ ع . ] (اِمف .) موی پیچ و تاب دار، موی ناصاف .
-
مجعد
لغتنامه دهخدا
مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع َ ] (ع ص ) موی مرغول . (غیاث ) (آنندراج ). موی مرغول کرده شده . (از منتهی الارب ). موی مرغول و چنگله . (ناظم الاطباء). بشک . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). موی پیچ پیچ . موی پیچیده .مُقَصَّب . مقابل سَبط. (یادداشت ایضاً) :...
-
مجعد
لغتنامه دهخدا
مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع ِ ] (ع ص ) مرغول کننده موی را. (آنندراج ). آن که مرغول می کندموی را. (ناظم الاطباء). آن که موی را پیچیده کند.
-
مجعد
دیکشنری عربی به فارسی
مجعد , فرفري
-
مجعد
دیکشنری فارسی به عربی
مجعد
-
واژههای مشابه
-
curled colony
پَرگَنۀ مجعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای با حاشیههای فردار شبیه به موی مجعد
-
مجعد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رقيقة مقلية
-
موى مجعد
واژهنامه آزاد
تکو.
-
واژههای همآوا
-
مجاد
لغتنامه دهخدا
مجاد. [ م ِ ] (ع مص ) به بزرگی نبرد کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن . (از ناظم الاطباء): ماجده مماجدة و مجاداً؛ با وی در مجد و بزرگی معارضه کرد و بر او فائق آمد. (از اقرب الموارد).
-
مجاد
لغتنامه دهخدا
مجاد. [ م ُ ] (ع ص ) نیکوکار شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
مجاد
لغتنامه دهخدا
مجاد. [ م ُ جادد ] (ع ص ) کسی که اتفاق کند با دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کسی که درست تحقیق کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از منتهی الارب ).