کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجریة
لغتنامه دهخدا
مجریة. [ م ُ ی َ ] (ع ص ) کلبة مجریة؛ ماده ٔ سگ با بچه . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از آنندراج ). و رجوع به مجری شود.
-
واژههای مشابه
-
مجریه
فرهنگ فارسی معین
(مُ یِ یا یَ) [ ع . مجریة ] (اِفا.) مؤنث مجری . ؛قوة ~ یکی از قوای سه گانة مملکت که موظف به اجرای قوانین و مقررات است و آن شامل رییس مملکت و هیئت وزیران است . مق مقننه و قضاییه .
-
مجریه
لغتنامه دهخدا
مجریه . [ م ُ ری ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مجریه
لغتنامه دهخدا
مجریه . [ م ُ ی َ / ی ِ ] (ع ص ) مؤنث مُجری . رجوع به مجری شود.- قوه ٔ مجریه ؛ یکی از سه قوه در حکومت عامه که بر طبق قوانین کار راند. مقابل قوه ٔ مقننه و قوه ٔ قضائیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قوه ای که حکومت و اداره ٔ امور کشور را به عهده دار...
-
قوه مجریه
دیکشنری فارسی به عربی
السلطة التنفذية
-
واژههای همآوا
-
مجریط
لغتنامه دهخدا
مجریط. [ م َ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (از معجم البلدان ). و رجوع به مادرید و اسپانیا شود.
-
جستوجو در متن
-
مقننه
واژگان مترادف و متضاد
قانونگزاری ≠ مجریه
-
السلطة التنفذية
دیکشنری عربی به فارسی
قوه مجريه
-
parliamentary system
نظام مجلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی مردمسالار که در آن عموماً رهبر حزب پیروز در انتخابات مجلس، قوۀ مجریه را در اختیار میگیرد و قوای مقننه و مجریه کاملاً از یکدیگر تفکیک نشدهاند
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (سیاسی) ra'isjomhur رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
-
پارلمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parlement] (سیاسی) pārlemān مجلس نمایندگان ملت در کشورهای مشروطه و جمهوری که در آنجا قوانین را تصویب میکنند و به کارهای قوۀ مجریه رسیدگی میکنند.
-
پارلمانتاریسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parlementarisme] (سیاسی) pārlemāntārism سیستم حکومتی که در آن قوۀ مجریه با رٲی اکثریت نمایندگان پارلمان انتخاب میشوند و هرگاه که پارلمان از هیئت دولت سلب اعتماد کند نخستوزیر باید استعفا کند.