کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجرداً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجرداً
لغتنامه دهخدا
مجرداً. [ م ُ ج َرْ رَ دَن ْ ] (ع ق )محضاً و فقط. || فرداً و منفرداً و تنها. || بطور برهنه و عریان . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مجردا
لغتنامه دهخدا
مجردا. [ م ِ ج ِ ] (اِخ ) رودی است در شمال افریقا در کشور الجزایر و به خلیج تونس می ریزد. (از لاروس ).
-
واژههای همآوا
-
مجردا
لغتنامه دهخدا
مجردا. [ م ِ ج ِ ] (اِخ ) رودی است در شمال افریقا در کشور الجزایر و به خلیج تونس می ریزد. (از لاروس ).
-
جستوجو در متن
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) پیشانی گشاده ، منه فی صفته صلی اﷲ علیه و سلم کان صلت الجبین ؛ ای واسعه او الاملس . (منتهی الارب ). پیشانی روشن . (مهذب الاسماء). || میدان هموار و برابر. || شمشیر صقیل بران و برهنه . ج ، اصلات . یقال : ضربه بالسیف صلتا؛ ای مجر...
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) (حافظ...) شیرویه بن شهرداربن بشرویةبن فناخسرو دیلمی .او راست : کتاب تاریخ همدان و کتاب فردوس الاخبار بمأثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب در حدیث و آن شامل ده هزار حدیث است و در آنجا گوید که : قضاعی یعنی قاضی ابوعبداﷲ محم...
-
جسر جواد
لغتنامه دهخدا
جسر جواد. [ ج ِ رِ ج َ ] (اِخ ) که آنرا معبر جوات و جواد نیز گویند، در موضعی واقع است که رود کر و رود ارس به یکدیگر می پیوندند. سمت جنوب آن خاک مغان و سمت شمال قراباغ می باشد. این جسر برای عبور به خاک شیروانات مورد استفاده است . معروف است کیخسرو بعد ...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب َ ] (ع مص ، اِمص ) (از«وهَ ب ») بخشش و انعام . (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بخشیدن چیزی را. (منتهی الارب ). بخشیدن و دادن چیزی بلاعوض . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). التبرع تملیک العین بلاعوض . (تعریفات ). || دراصطلاح شرع ...
-
صفت مشبهه
لغتنامه دهخدا
صفت مشبهه . [ ص ِ ف َ ت ِ م ُ ب ِ هََ/ م ُ ش َب ْ ب َ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درعربی ، صفت مشبهه ٔ بفاعل . و آن صفتی است مشتق از فعل و آن را از آن جهت بدین نام خوانند که در افراد و تثنیه و جمع و تذکیر و تأنیث مانند اسم فاعل است و نیز مان...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...
-
اسم
لغتنامه دهخدا
اسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم از جهت تضمن اجلال وتشریف مناسبت با معنی سمو دارد و نام نهنده بتعین نام نیک اعلای م...