کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجرا
/majrā/
معنی
۱. محل عبور؛ ممر؛ جای روان شدن.
۲. روش عادی و طبیعی انجام یک امر.
۳. (ادبی) در قافیه، حرکت رَوی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبراه، جو، راه، کانال
۲. مسیر، گذرگاه
۳. سوراخ، منفذ
۴. شیوه عمل، روش
دیکشنری
aqueduct, channel, duct, line, passage, pipe, trench, tube
-
جستوجوی دقیق
-
duct 2, ductus
مجرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] هریک از ساختارهای لولهایشکلی که ترشحات برخی غدد یا اندامها ازطریق آنها خارج میشود
-
مجرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبراه، جو، راه، کانال ۲. مسیر، گذرگاه ۳. سوراخ، منفذ ۴. شیوه عمل، روش
-
مجرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مجریٰ، جمع: مجاری] ‹مجری› majrā ۱. محل عبور؛ ممر؛ جای روان شدن.۲. روش عادی و طبیعی انجام یک امر.۳. (ادبی) در قافیه، حرکت رَوی.
-
مجرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مجریٰ] ‹مجری› [قدیمی] mojrā اجراشده؛ روانکردهشده.
-
مجرا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ از ع . ] (اِ.) نک مجری .
-
مجرا
لغتنامه دهخدا
مجرا. [ م َ ] (ع اِ) مَجری ̍ جای روان شدن و جای جاری شدن . (غیاث ) (آنندراج ). محل جریان و محل روان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجری شود.- باد مجرا ؛ در شاهد ذیل مجرای باد، و مراد از باد نفحه یا دمی است که از آستین مریم وارد شد و نطفه ٔ عیسی در ر...
-
مجرا
لغتنامه دهخدا
مجرا. [ م ُ ] (ع ص ) مُجری ̍ روان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). روان شده و اجراشده . (ناظم الاطباء). ورجوع به مجری شود. || برآورده شده . (ناظم الاطباء). || تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
مجرا
دیکشنری فارسی به عربی
سفينة , قناة , مجري , مدرج , مريي
-
واژههای مشابه
-
مجرا، مجری
واژگان مترادف و متضاد
اجراکننده، اقدامکننده، عملکننده
-
root channel
ریشهمجرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مجاری حاصل از خشک شدن ریشهها در خاک که دارای چگالی کم و مادۀ آلی زیاد است
-
جاری مجرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جاریمجریٰ] jārimajrā قائممقام؛ جانشین.
-
کندن (مجرا یا راه)
دیکشنری فارسی به عربی
قناة
-
قنات و مجرا
فرهنگ گنجواژه
کاریز.
-
هر نوع مجرا یا لوله
دیکشنری فارسی به عربی
سفينة