کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجدر
/mojaddar/
معنی
کسی که آبله درآورده؛ آبلهدار؛ آبلهرو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojaddar کسی که آبله درآورده؛ آبلهدار؛ آبلهرو.
-
مجدر
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ دَّ) [ ع . ] (اِمف ) 1 - آبله رو، آبله دار. 2 - به شکل صورت آبله دار.
-
مجدر
لغتنامه دهخدا
مجدر. [ م َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیوی است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 669 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
مجدر
لغتنامه دهخدا
مجدر. [ م ُ ج َدْ دَ ] (ع ص ) آبله زده . (دهار). آبله برآمده . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). چیچک برآورده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیچک برآورده و آنکه آبله در آبله داشته باشد. (آنندراج ). آبله رو. آبله نشان . آبله ناک . آبله دار. (یادد...
-
مجدر
لغتنامه دهخدا
مجدر. [ م ُ دَ ] (ع ص ) زمین جدرناک و آن گیاهی است که در ریگ روید. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جایی که در آن گیاه جدر فراوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جایی که در آن مردمان را چیچک فرا گیرد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مجدر شدن
لغتنامه دهخدا
مجدر شدن . [ م ُ ج َدْ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دچار آبله شدن . آبله نشان شدن : نه مه غذای فرزند از خون حیض باشدپس آبله در آرد صورت شود مجدر. خاقانی .|| نقش و شکل آبله پیدا کردن . به شکل چهره ٔ آبله رویان در آمدن : خاک بارگاه بر تقبیل شفاه مجدر شد. (جه...
-
جستوجو در متن
-
آبلهرو
واژگان مترادف و متضاد
آبلهدار، آبلهناک، مجدر
-
pockmarked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه، مجدر
-
عقبة
لغتنامه دهخدا
عقبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن خالد سکونی ، مشهور به مجدر. تابعی است . رجوع به ابومسعود (عقبةبن ...) شود.
-
آبله نشان شدن
لغتنامه دهخدا
آبله نشان شدن . [ ب ِ ل َ / ل ِ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نشان آبله و مانند آن بر بشره پیدا آمدن . مجدر شدن .
-
ابومسعود
لغتنامه دهخدا
ابومسعود. [ اَ م َ ] (اِخ ) مجدر. عقبةبن خالد السکونی . رجوع به ابومسعود عقبةبن خالد... شود.
-
ابومسعود
لغتنامه دهخدا
ابومسعود. [ اَ م َ] (اِخ ) عقبةبن خالد السکونی . معروف به مجدر. تابعی است و احمدبن حنبل در مسند خویش از او روایت کند.
-
چپور
لغتنامه دهخدا
چپور. [ چ َ / چ ُ ] (ص ) در تداول عوام ، مجدر. آبله رو. آبله دار.