کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجحود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجحود
لغتنامه دهخدا
مجحود. [ م َ ] (ع ص ) انکار کرده شده و قبول ناشده و نامسلم . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح فقها بنده ای است که از مولایش اطاعت نمی کند. (فرهنگ علوم نقلی سیدجعفر سجادی ).
-
واژههای همآوا
-
مجهود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] majhud کوشش.
-
مجهود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) کوشش کرده شده . 2 - (اِ.) جهد، کوشش ، سعی .
-
مجهود
لغتنامه دهخدا
مجهود. [ م َ ] (ع اِ) کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).سعی و کوشش و جهد. (ناظم الاطباء). جهد. غایت کوشش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون به بخارا رسید امیر درآمد و یکدیگر را بدیدند و معالجت آغاز کرد و مجهود بذل کرد ...(چهارمقاله ...