کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجتمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجتمع
/mojtama'/
معنی
۱. محل اجتماع؛ جای گرد آمدن.
۲. مجموعهای از ساختمانها یا واحدها با کارکرد یکسان: مجتمع تجاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انجمن، جمعیت، گروه، مجمع
۲. کلنی
برابر فارسی
هماد، همتافت
دیکشنری
center, complex
-
جستوجوی دقیق
-
مجتمع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انجمن، جمعیت، گروه، مجمع ۲. کلنی
-
مجتمع
فرهنگ واژههای سره
هماد، همتافت
-
مجتمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مجتَمَع] mojtama' ۱. محل اجتماع؛ جای گرد آمدن.۲. مجموعهای از ساختمانها یا واحدها با کارکرد یکسان: مجتمع تجاری.
-
مجتمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mojtame' گردهمآینده؛ اجتماعکننده.
-
مجتمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ) [ ع . ] (اِ.) محل اجتماع .
-
مجتمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِمف .) گردآمده ، فراهم آمده .
-
مجتمع
لغتنامه دهخدا
مجتمع. [ م ُ ت َ م َ ] (ع اِ) جایی که در آن چیزی به روی هم توده شده و جمع گردد. || انجمن و محل ملاقات . (ناظم الاطباء). جایی که مردم گرد آیند. محل اجتماع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل فراهم آمدن رشته های مختلف علمی ، آموزشی و جز اینها در یک ج...
-
مجتمع
لغتنامه دهخدا
مجتمع. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) گردآمده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء). فراهم آینده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گردآینده . اجتماع کننده : ... بر حلقه ٔ هر جمعی می گذشتم تا رسیدم به حلقه ای مجتمع و جماعتی مستمع. (مقامات حمیدی ). جماعتی که مجتمع آن مق...
-
مجتمع
دیکشنری عربی به فارسی
انجمن , مجمع , جامعه , اجتماع , معاشرت , شرکت , حشر ونشر , نظام اجتماعي , گروه , جمعيت , اشتراک مساعي , انسگان
-
واژههای مشابه
-
polyclinic
مجتمِع درمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مجتمعی که در آن انواع بیماریها و صدمات بهطور سرپایی بررسی و درمان شود
-
simplicial complex
مجتمع سادکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ متناهی از سادکها که در آن هر دو سادک یا مجزا هستند یا در سادکی اشتراک دارند که وجه مشترک هردو است
-
leisure complex
مجتمع فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعهای از مراکز فراغت با امکانات متنوع برای گذراندن اوقات فراغت
-
abattoir
مجتمع کشتارگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مجموعهامکاناتی شامل محل نگهداری دام و خط کشتار و سردخانه و تجهیزات فراوری محصولات جانبی و تصفیۀ فاضلاب
-
aggregate fruit
میوۀ مجتمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوۀ حاصل از رشد برچههای مجزا و متعدد یک گل