کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاهدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاهدالدین
لغتنامه دهخدا
مجاهدالدین . [ م ُ هَِ دُدْ دی ] (اِخ ) لقب سلطان زین العابدین بن شاه شجاع است . (فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1). زین العابدین بن شاه شجاع بن مبارزالدین محمدبن مظفر سومین از آل مظفر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به زین العابدین مظفری شود.
-
جستوجو در متن
-
باجسری
لغتنامه دهخدا
باجسری . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوبست به باجسرا. (سمعانی ). رجوع به باجسرا شود : و مجاهدالدین ایبک دواتدار که سرلشکر خلیفه بود و ابن کر پیشتر میان بعقوبه و باجسری لشکرگاه ساخته بودند. (رشیدی ).
-
خالص الخاص
لغتنامه دهخدا
خالص الخاص . [ ل ِ صُل ْ ] (اِخ ) امیر مجاهدالدین خالص الخاص . وی سردار قشون خلیفه ٔ عباسی امیرالمؤمنین الناصر لدین اﷲ در جنگ دوم با طغرل بود. توضیح آنکه : پس از جنگی که در همدان بین لشکریان طغرل و اینانج محمود و عساکر اتابک پهلوان از یک طرف و جلال ...
-
احمدشاه
لغتنامه دهخدا
احمدشاه . [ اَ م َ ] (اِخ ) (مجاهدالدین ... بهادر) یکی از حکمرانان دهلی . او بسال 1161 هَ . ق . جانشین پدر شد و پس از سه سال حکمرانی وزیر اعظم او عمادالملک قاضی الدین خان او را خلعکرد و عالمگیر ثانی بجای او نشست و پس از این وقعه احمدشاه بیست و یکسال ...
-
خانقاه مجاهدیه
لغتنامه دهخدا
خانقاه مجاهدیه . [ ن َ / ن ِ م ُ هَِ دی ی َ ] (اِخ ) خانقاهی بوده که مجاهدالدین ابراهیم برادر زین الدین احمد امیر خازن دار ملک صالح نجم الدین بن کامل ، بسال 656 هَ . ق . در دمشق برپا کرد ولی امروز اثری از آن و مکانش هویدا نیست . (از خطط الشام محمد کر...
-
شادی
لغتنامه دهخدا
شادی . (اِخ ) ابن ایوب . پدر خاندان سلاطین ایوبی . جد ملوک مصر پدر نجم الدین ایوب که آل ایوب به وی منسوبند. وی از اعاظم اعیان اکراد بود و نسبش بقول بعضی از مورخان به عدنان میرسد و درزمان سلطان مسعود سلجوقی یکی از نواب مسعود که مجاهدالدین نیکروز نام د...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) قایماز. مجاهدالدین بن عبداﷲ زینی . او در ابتدا خادم صاحب اربل زین الدین بود سپس او را آزاد کرد و فرزندان وی برتبه ٔ اتابکی رسیدند. پسر زین الدین ، مظفرالدین امور اربل را بدو محول کرد و او در آن شهر به اجرای عدل و دادکوشید ...
-
شاه زین العابدین
لغتنامه دهخدا
شاه زین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) مجاهدالدین علی فرزند شاه شجاع . بدین توضیح که پس از درگذشت شاه شجاع در سال 785 هَ . ق . یا در سال 786 هَ . ق . بجای وی شاه زین العابدین پسرش پادشاه گردید. ولی شاه منصور پسر عمش وی را دستگیر و در سال 789 هَ ....
-
اتابکان اربل
لغتنامه دهخدا
اتابکان اربل . [ اَ ب َ ن ِ اَ ب ِ ] (اِخ ) یا امرای بکتکینی . (539 - 630 هَ . ق ). در سال 539 هَ . ق . عمادالدین زنگی یکی از سران لشکری ترک خود را که زین الدین علی کوچک بن بکتکین نام داشت بنیابت حکومت موصل فرستاد و در 544 هَ . ق . سنجار و کمی بعد حر...
-
ابن اثیر
لغتنامه دهخدا
ابن اثیر. [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) کنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن : 1 - برادر مِهین ،مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمدبن محمد جزری ، از مردم جزیره ٔ ابن عمر. مولد 544 هَ .ق . در جزیره ٔ مزبور. وفات 606 بموصل . چندی کاتب امیر مجاهدال...
-
صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) ایوبی ملک ناصریوسف بن ایوب شادی مکنی به ابوالمظفر. وی مؤسس دولت ایوبیان است که در مصر و شام و حجاز و یمن حکمرانی داشتند و بشعب زیاد منقسم شدند و بقبیله ٔ بزرگ روادیه منسوب بودند. مسقط رأس آباء و اجداد وی قصبه ٔ د...
-
هلاگو
لغتنامه دهخدا
هلاگو. [ هَُ ] (اِخ ) هولاکو. هولائو. یکی از چهار پسر تولوی و بنابراین نوه ٔ چنگیز مغول بود. مادرش زنی عیسوی مذهب موسوم به «سرقوی تی » بود و زنش «دوقوزخاتون » نیز مسیحی بود. هلاکو در سال 651 هَ . ق . مأمور تسخیر ایران مرکزی و غربی و فرونشاندن فتنه ه...
-
مدار
لغتنامه دهخدا
مدار. [ م َ ] (ع اِ)جای گشتن . (دستورالاخوان ). جای دور. جای گردش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). موضع دوران . (متن اللغة). جای گردگردی و دور زدن چیزی . (یادداشت مؤلف ) : رنج است و درد قطب مدار وی بهراج چرخ آه ز رفتارش . ناصرخسرو.بادت به گرد بخت همایون...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سلطان عمادالدین بن شاه شجاع . خوندمیر در حبیب السیر آرد که [ بهنگام قرب وفات شاه شجاع ] : امرا و اعیان متفرق بدو فرقه شدند بعضی جانب سلطان عمادالدین احمد گرفته بیعت کردند و برخی روی بمتابعت سلطان مجاهدالدین زین العابدین آوردند...