کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاهدات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاهدات
لغتنامه دهخدا
مجاهدات . [ م ُ هََ / هَِ ] (ع اِ) جهادها و کارزارها در راه خدا. (ناظم الاطباء). ج ِ مجاهدة. و رجوع به مجاهدة و مجاهدت شود. || جنگ کردن با جد و جهد. || رنجها و مشقتها و محنتها. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دیکس
لغتنامه دهخدا
دیکس . (اِخ ) داروثیا لیند، بانوی امریکایی (1802-1887م .)و از پیشقدمان در نهضت درمان مخصوص برای دیوانگان . مجاهدات وی در تأسیس تیمارستانها مؤثر بود و در کانادا و اروپا نفوذ کرد. (از دائرة المعارف فارسی ).
-
یبغو
لغتنامه دهخدا
یبغو. [ ی َ ] (اِخ ) برادرطغرل مؤسس سلسله ٔ سلجوقیان و داود است و این سه پسران میکال بن سلجوقند. بعد از مرگ سلجوق پسرش میکائیل با ترکمانان ... به جهاد پرداخت ولی در این مجاهدات به قتل رسید و از او سه پسر ماند یبغو یا جبغو و جغری (داود) و طغرل (محمد)...
-
خراز
لغتنامه دهخدا
خراز. [ خ َرْ را ] (اِخ ) احمدبن عیسی الخراز صوفی ، مکنی به ابوسعید. او را «ماه صوفیان » میگویند (قمرالصوفیه ) او تصانیف بسیار در علوم صوفیان دارد و نیز اوراست مجاهدات و ریاضات بسیار. جنید بغدادی درباره ٔ او گفته است : لوطالبنااﷲ بحقیقة ما علیه الخرا...
-
غمرات
لغتنامه دهخدا
غمرات . [ غ َ م َ ] (ع اِ)ج ِ غَمرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به غَمرة شود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و شکر بعد معالجة کل مغلق من الغمرات و مدافعة کل مولم من الملمات . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300). و غمرات و عبرات...
-
اطیوس آمدی
لغتنامه دهخدا
اطیوس آمدی . [ اَ س ِ م ِ ] (اِخ ) ابوریحان بیرونی در الجماهر در ذیل کلمه ٔ الماس به کتاب اطیوس آمدی که آن را ابوالخیر بعربی نقل کرده اشاره می کندو مطالبی درباره ٔ مار ارقم از وی می آورد، ولی در عیون الانباء ابن ابی اصیبعه این نام بصورت اطنوس آمدی آم...
-
بارق الالهی
لغتنامه دهخدا
بارق الالهی . [ رِقِل ْ اِ لا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول حکمت اشراق نوری است که بدنبال ریاضات و مجاهدات و اشتغال به امور علوی روحانی برای دریافت مجردات و احوال آنها بر نفس ناطقه فایز شود و آن اکسیر حکمت است . و بعلت مبتنی بودن این کتاب (حکمت اش...
-
زجلة
لغتنامه دهخدا
زجلة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) کنیز معاویه و یا کنیز دختر وی عاتکه . وی از محدثان بوده است . (از منتهی الارب ). وی از ام الدرداء روایت دارد. در نسخ قاموس پس از ذکر زجله دختر منظوربن زبان چنین آمده است : «او مولاة معاویه او ابنته ...» . و این بر خلاف صوابست ...
-
ابومدین
لغتنامه دهخدا
ابومدین . [ اَ م َ ؟ ] (اِخ ) شعیب بن حسین اندلسی . یکی از کبار شیوخ متصوفه . مولد او به قطنیاته قریه ای به اشبیلیه است . ابوین او تهیدست و بی چیز بودند و او پس از درس قرآن شغل جولاهی آموخت لیکن دل او بدین شغل آرام نمی یافت و در خود شوقی وافر بعلم می...
-
خاکی شیرازی
لغتنامه دهخدا
خاکی شیرازی . [ی ِ ] (اِخ ) وی یکی از دراویش و شعراء است . هدایت در«ریاض العارفین » شرح حال او را چنین می آورد: اسم اومیرزا امین ، فقیری است دردمند و سالکی است دل نژند. پیوسته در زحمت و ابتلاء مبتلی و گرفتار و از ملامت و شناعت منکرین در آزار. رنجهای ...
-
رنجانیدن
لغتنامه دهخدا
رنجانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) رنجاندن . متعدی رنجیدن . رنج دادن کسی را. (آنندراج ). رنجیدن کنانیدن . آزردن . باعث اذیت شدن . (ناظم الاطباء). به رنج انداختن . ایذاء. رنج دادن کسی را به دست یا زبان یا عملی ناهنجار و ناسزاوار. رجوع به رنجیدن شود : چو دانی ...
-
ساکسن
لغتنامه دهخدا
ساکسن . [ س ُ ] (اِخ ) قومی است از نژاد ژرمن . و این قوم از روزگار رومیان باز در شمال آلمان و در کرانه های دریای شمال یعنی در حدود هانور و هولشتاین کنونی سکونت داشتند و تا حدود دانمارک و هلند نیز پراکنده بودند، و به دلیری و جنگاوری و آداب و خوی خشن ا...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مرتعش . عبداﷲبن محمد نیشابوری . ابوالفرج بن الجوزی در صفةالصفوة آرد که : او صحبت جنید دریافته است و اقامت او به بغداد در مسجد شونیزیّه بود. و گفتندی که عجائب بغداد سه چیز است : اشارات شبلی ، نکت مرتعش و حکایات جع...
-
شیرمرد
لغتنامه دهخدا
شیرمرد. [ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از دلیر و شجاع . (از ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : از ملکان کس چنو نبود جوانی راد و سخندان و شیرمرد و خردمند. رودکی .چنین گفت با خواهران شیرمردکز ایدر بپویید برسان گرد. فردوسی .بگفتا به گیو آن کجا ...