کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجانین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجانین
/majānin/
معنی
= مجنون
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شوریدگان، دیوانگان، دیوانهها، مجنونها ≠ عقلا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجانین
واژگان مترادف و متضاد
شوریدگان، دیوانگان، دیوانهها، مجنونها ≠ عقلا
-
مجانین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مجنون] majānin = مجنون
-
مجانین
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) جِ مجنون ؛ دیوانگان .
-
مجانین
لغتنامه دهخدا
مجانین . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مجنون . دیوانگان . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مجنون . دیوانگان و مردم دیوانه . (ناظم الاطباء) : منگر بدان که در دره ٔ یمگان محبوس کرده اند مجانینم . ناصرخسرو.سخن مجانین و اهل برسام از آن پر بنیادتر بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمی...
-
جستوجو در متن
-
ارسیموس
لغتنامه دهخدا
ارسیموس . [ ] (اِخ ) ریسموس الیونانی . بقول جاحظ در البیان و التبیین (چ السندوبی ج 1 ص 295و ج 2 ص 178) وی از مجانین شعرای یونان بوده است .
-
طاق البصل
لغتنامه دهخدا
طاق البصل . [ قُل ْ ب َ ص َ ] (اِخ ) ابن عبدربه صاحب این لقب را در ردیف مجانین و دیوانگان شمرده و گوید با دریافت قیراطی آواز میخواند و با اخذ دانگی خاموش میشد. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 7 ص 172).
-
معشوق طوسی
لغتنامه دهخدا
معشوق طوسی . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) از عارفان معاصر شیخ ابوسعید ابی الخیر بوده است . جامی در نفحات الانس گوید: نام وی محمد است از عقلای مجانین است و سخت بزرگوار و صاحب حالتی به کمال . در شهر طوس می بوده است و قبر وی آنجاست .و رجوع به نفحات الانس چ مهدی ت...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . ابوسهل حلوانی . محمدبن اسحاق الندیم ذکر او آورده و گوید: میان او وابوسعید سکری خویشی نزدیک است از این رو او کتابهای ابوسعید را روایت کند و غالباً کتب مزبور بخط او که نهایت بد نویسد بدست آید. او راست : کتاب مج...
-
غاضری
لغتنامه دهخدا
غاضری . [ ض ِ ] (اِخ ) نام یکی از دیوانگان . صاحب عقدالفریددر باب مجانین گوید: ابوحاتم از اصمعی و او از نافعروایت کرده که گفته است : غاضری یکی از بی خردترین مردم بود، نافع را گفتند از حمق و بی خردی او چه دیده ای ؟ ساکت ماند و جوابی نداد و چون پیاپی ه...
-
علی واسطی
لغتنامه دهخدا
علی واسطی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن معتوق واسطی . مشهور به ابن ثردة (یا ابن فردة). وی از عقلای مجانین بود و شعر نیک میسرود. اصل او از واسط است . در سال 697 هَ . ق . متولد شد و در بغداد پرورش یافت سپس به دمشق رفت و آغاز موعظه کرد،...
-
علیان
لغتنامه دهخدا
علیان . [ ع ُ ل َی ْ یا ] (اِخ ) وی از عقلای مجانین اواخر قرن دوم هجری به شمار میرفت . نام اصلی او «عَلی » بود ولی با تصغیر مشهور شده بود. او با موسی هادی چهارمین خلیفه ٔ عباسی (161- 170 هَ . ق .) و با بهلول مشهور معاصر بود و همانند بهلول کلمات عاقلا...
-
مخانیث
لغتنامه دهخدا
مخانیث . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مخناث . (محیط المحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به مخناث شود. || در شاهدهای زیر ظاهراً جمع مخنث است : چون به حضرت رسیدند ایشان را به رسوائی تمام و مذلتی عظیم به میان بخارا برآوردند و مخانیث شهر با معازف و ملاهی پیش ایشان...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) معتوه . یکی از عقلای مجانین . خلف بن سالم گوید: ابوعلی معتوه را گفتم مسکن تو کجاست . گفت در آن خانه که عزیز و ذلیل در آن برابر باشند گفتم آن خانه کدام است گفت گورستانها. گفتم از تاریکی شب بگورستانها ترا ترس نگیرد گفت تاریکی...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) حکیم بن مالک بن جناب نمیری . معاصر ولیدبن عبدالملک بود و چون بیمار شدولید پزشکان نزد وی فرستاد و او این اشعار بسرود:جاء الاطباء من حمص کأنهم من اجل ان لایداوونی مجانین قال الاطباء: مایشفی ، فقلت لهم دخان رِمث من التسریر یش...