کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجادیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجادیح
معنی
( م َ) [ ع . ] (اِ.) جِ مجد ح ؛ ستارگان مایل به غروب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجادیح
فرهنگ فارسی معین
( م َ) [ ع . ] (اِ.) جِ مجد ح ؛ ستارگان مایل به غروب .
-
مجادیح
لغتنامه دهخدا
مجادیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ستارگان مایل به غروب . (آنندراج ) : مسبب همه قادری است که مجادیح انواء، نفحه ای از نوافح رحمت اوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437). و رجوع به ترکیب بعد شود.- مجادیح السماء ؛ انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی است از...
-
جستوجو در متن
-
مجدح
لغتنامه دهخدا
مجدح . [ م ِ دَ ] (ع اِ) کبچه ٔ پِست شور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). چمچه ای که بدان پست شورانند. (ناظم الاطباء). چوبی که در سر آن دو چوب دیگر بر هم سوار شده قرار دارد و بدان سویق را بهم زنند. (ازاقرب الموارد). || (اِخ ) گویند که سه ستاره است که به «م...
-
مصابیح
لغتنامه دهخدا
مصابیح . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مصباح . (ترجمان القرآن جرجانی ص 9). ج ِ مصباح که به معنی چراغ باشد. (غیاث ) (آنندراج ) : پرده ٔ سوسن که مصابیح توست جمله زبان از پی تسبیح توست .نظامی .مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجادیح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ...
-
مسبب
لغتنامه دهخدا
مسبب . [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیب . رجوع به تسبیب شود. || سبب سازنده . (آنندراج ). سبب پدیدآرنده . مؤثر. علت : گفتم که بی مسبب هرگز بود سبب گفتا که بی مقدّر هرگز بود قدر. ناصرخسرو.مسبب چون بود او مر کسی راکه گردد وهم او گردش چ...
-
قادر
لغتنامه دهخدا
قادر. [ دِ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ). قدیر. با قدرت . مقتدر : قدرتش بر خشم سخت خویش می بینم روان مرد باید کو به خشم سخت خود قادر شود. منوچهری .در شهری مقام مکنید که در او حاکمی عادل و پادشاهی قاهر و قادر ... نباشد. (تاریخ بیهقی ص 386).طالب و صاب...
-
انواء
لغتنامه دهخدا
انواء. [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِنَوء، منزل های ماه . (مهذب الاسماء). ستاره ٔ مایل بغروب یا آن طالع است و آن منزلی است قمر را از منازل بیست وهشت . (آنندراج ). مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن . (...