کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجاب
/mojāb/
معنی
پاسخدادهشده؛ کسی که قانع شده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پذیرا، راضی، رضا، متقاعد
۲. تسلیم، مغلوب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پذیرا، راضی، رضا، متقاعد ۲. تسلیم، مغلوب
-
مجاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mojāb پاسخدادهشده؛ کسی که قانع شده.
-
مجاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) جواب داده ، پاسخ داده شده .
-
مجاب
لغتنامه دهخدا
مجاب . [ م ُ ] (ع ص ) جواب داده شده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). جواب داده و پاسخ داده . (ناظم الاطباء). پاسخ کرده . پاسخ شنیده . که وی را پاسخ داده باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مجاب الدعوة ؛ کسی که دعای وی پذیرفته و قبول گردد. (از...
-
واژههای مشابه
-
مجاب شدن
واژگان مترادف و متضاد
متقاعدشدن، راضی شدن، قبول کردن، پذیرفتن
-
مجاب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن (رای، نظر) ۲. مغلوب کردن، وادار بهتسلیم کردن
-
مجاب شدن
لغتنامه دهخدا
مجاب شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاسخ داده شدن . پاسخ شنیدن و قبول کردن . || در تنازعی لفظی ، بی دلیل ماندن در برابر خصم . بی پاسخ ماندن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در مناظره مغلوب شدن .
-
مجاب کردن
لغتنامه دهخدا
مجاب کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مفحم کردن . در جدالی لفظی مخاطب را از دادن جواب عاجز ساختن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در مناظره کسی را مغلوب کردن .
-
مجاب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طمان
-
واژههای همآوا
-
مجعب
لغتنامه دهخدا
مجعب . [ م ِ ع َ ] (ع ص ) کشتی گیری که همه ٔ اقران خود را اندازد و کسی بر او غالب نباشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متقاعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَقاعد] mote(a)qā'ed ۱. کسی که مجاب شده است؛ مجاب.۲. [منسوخ] بازنشسته.
-
قانع
واژهنامه آزاد
مجاب