کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مثوا
/masvā/
معنی
منزل؛ مکان؛ قرارگاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثویٰ، جمع: مثاوی] [قدیمی] masvā منزل؛ مکان؛ قرارگاه.
-
واژههای همآوا
-
مسوء
لغتنامه دهخدا
مسوء. [ م ُ ] (ع مص ) بی باک شدن . مَس ْء. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
مسوع
لغتنامه دهخدا
مسوع . [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) جایز. روا. مسوغ . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): هذا مسوع له ؛ مسوغ له . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجویز و عطاکرده شده . جایزشده . و رجوع به مسوغ شود.
-
مصوع
لغتنامه دهخدا
مصوع . [ م َ ] (ع ص ) مرد بیمناک دلباخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مصوع
لغتنامه دهخدا
مصوع . [ م ُ ] (ع مص ) مصع. (ناظم الاطباء). رفتن . (آنندراج ). رجوع به مصع شود. || بشدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بازگشتن شیر از پستان ناقه . (منتهی الارب ). || جنبانیدن دنبال .(تاج المصادر بیهقی ). || سپری شدن سرما وهر چیزی . (آنندراج )....
-
جستوجو در متن
-
مثوی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ماوا، مکان، مثوا، منزل ۲. آرامگاه، خاکجا، قبر، گور، مزار