کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مَثُلَاتُ
فرهنگ واژگان قرآن
عقوبتها (جمع مَثـُله)
-
مثلات
لغتنامه دهخدا
مثلات . [ م َ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ مَثُلَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مثلة شود.
-
slasher film
فیلم سلاخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی فیلم ترسناک که در آن صحنههای شکنجه و قتل و خونریزی و مثله کردن به تصویر درمیآید
-
صکاک
لغتنامه دهخدا
صکاک . [ ص ُ ] (ع اِ) هوا. سکاک بالسین مثله . (منتهی الارب ).
-
کارح
لغتنامه دهخدا
کارح . [رِ ] (ع اِ) حلق مردم ، کارحة مثله . (منتهی الارب ).
-
طبش
لغتنامه دهخدا
طبش . [ طَ ] (ع اِ) مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طمش مثله و منه : ما فی الطبش مثله . و ما ادری ای ّالطمش هو؛ ای ای الناس هو و کذا ای الطبش هو. (منتهی الارب ).
-
مثولات
لغتنامه دهخدا
مثولات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مثلة [ م َ ث ُ ل َ / م َ ل َ] . عقوبت و کاری که بدان عبرت گیرند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مثلة شود.
-
کمیل
لغتنامه دهخدا
کمیل . [ ک ُ م َ ] (ع اِ) از نامهای عرب است ، کمیلة بالتاء مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء).
-
کشر
لغتنامه دهخدا
کشر. [ ک َ ] (ع اِ) نوعی از آرمیدن با زن . کاشر مثله و لافعل لهما. (منتهی الارب ).
-
کوش
لغتنامه دهخدا
کوش . (ع اِ) سر کیر بزرگ . کواشة کثمامة مثله . (منتهی الارب ). حشفه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
طهلس
لغتنامه دهخدا
طهلس . [ طِ ل ِ ] (ع ص ) لشکر گران . طلهس ، مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لشکر بزرگ . (مهذب الاسماء).
-
طشاش
لغتنامه دهخدا
طشاش . [ طُ ] (ع اِ) بیماریی است مانند زکام . طشة مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جلحان
لغتنامه دهخدا
جلحان . [ ج ِ ] (ع ص ) تنگ دل بخیل . جِلْحَن کدرهم مثله . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به جِلحَن شود.
-
جلخاظ
لغتنامه دهخدا
جلخاظ. [ ج ِ ] (ع ص ) زمین درشت . جِلخِظ مثله ، یا صواب به حاء مهمله است . (منتهی الارب ).
-
دیکساء
لغتنامه دهخدا
دیکساء. [ ی َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ گوسپندان و چهارپایان . دیکساء بالفتح و دیکساء بالکسر مثله . (منتهی الارب ).