کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مسلح
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفنگدار، تفنگچی، سلاحدار، شمخالچی ≠ غیرمسلح ۲. مجهز
-
مصلح
واژگان مترادف و متضاد
اصلاحگر، اصلاحکننده، خیراندیش، خیرخواه، صالح، صلاحاندیش، نیکوکار ≠ مفسد
-
مصلح
فرهنگ نامها
(تلفظ: mosleh) (عربی) آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها را برطرف میسازد، در مقابلِ مفسد .
-
مسلح
فرهنگ واژههای سره
تفنگدار
-
مسلح
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) سلاح پوشیده ، سلاح دار، دارای اسلحه .
-
مصلح
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) اصلاح کننده ، نیکو - کار.
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م َ ل َ ] (اِخ ) جائی است از اعمال مدینه نزدیک به غَمرَه . (از معجم البلدان ) : در میان سنگلاخ مسلح و غمره ز شوق خار و حنظل گلشکرهای صفاهان دیده اند. خاقانی .بر پانزده میل از افیعیه تا مسلح در او برکه هاست و چاههاست ... بر چهارده میل از مسلح...
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م َ ل َ ] (ع اِ) مسلحة. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، مَسالح . و رجوع به مسلحة شود.
-
مسلح
لغتنامه دهخدا
مسلح . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ع ص ) سلاح پوشیده و شمشیربسته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤدی . (منتهی الارب ). سلاح دار و صاحب سلاح . (آنندراج ). باسلاح . بااسلحه . سلاح بر تن راست کرده . آن که سلاح دارد. باساز جنگ .(یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
مصلح
لغتنامه دهخدا
مصلح . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) اصلاح شده و درست گشته . || مهیا. (ناظم الاطباء).
-
مصلح
لغتنامه دهخدا
مصلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص )به صلاح و نیکویی آورنده . (آنندراج ) (از غیاث ). || آنکه اصلاح می کند و بهتر می نماید. (ناظم الاطباء). اصلاح کننده . نیکوکننده . مقابل مفسد. که در صلاح ونیکویی بکوشد : خاندانها بحمداﷲ که یکی است در یگانگی و الفت مؤکدتر شود و...
-
مسلح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosallah کسی که سلاح جنگ با خود دارد؛ سلاحدار؛ سلاحپوشیده.
-
مصلح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosleh ۱. اصلاحکننده؛ بهصلاحآورنده؛ نیکوکننده.۲. آشتیدهنده.۳. شایسته؛ نیکوکار.
-
مُصْلِحِ
فرهنگ واژگان قرآن
اصلاحگر- اصلاح کننده
-
مِّثْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
مثل آن - مانند آن