کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
همانند
واژگان مترادف و متضاد
بسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان
-
nuclear family
خانوادۀ هستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] خانوادهای مرکب از زن و شوهر با فرزند یا بدون فرزند، بهمثابۀ واحدی اجتماعی
-
environmental theatre
نمایش محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایشی که در هنگام اجرای آن علاوه بر صحنۀ تماشاخانه از جایگاه تماشاگران و تمام محیط تماشاخانه نیز بهمثابۀ صحنه استفاده میشود
-
ensemble playing, ensemble acting
اجرای گروهمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] اجرایی که در آن بازیگران نه بهصورت فردی بلکه به مثابۀ کلی واحد به ایفای نقشهای غالباً همارز میپردازند تا تأثیری کلی بر تماشاگر بگذارند
-
corporate body
تنالگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] واحدی متشکل از چند نفر که با یک نام مشترک شناخته میشوند و بهلحاظ قانونی بهمثابۀ هویتی یگانه عمل میکنند
-
counterradiation
پادتابش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شار پایینسوی تابش موجبلند بر روی یک سطح معین که معمولاً بهمثابۀ سطح زمین در نظر گرفته میشود
-
Monodontidae
شبهنهنگیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ آببازسانان با سر پیازیشکل و کوچک و بدون بالۀ پشتی و دارای فقط یک دندان در خارج از دهان که به مثابۀ شاخ است
-
forest economics
علم اقتصاد جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شاخهای از جنگلداری که در آن جنگل بهمثابۀ دارایی مولدی است که از قوانین اقتصادی تبعیت میکند متـ . اقتصاد جنگل 2
-
schema
طرحواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مجموعهای از دانش اولیه در باب یک مفهوم یا ماهیت که بهمثابۀ الگویی برای ادراک، تعبیر، تخیل یا حل مسئله عمل میکند
-
مثابت
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ) [ ع . مثابة ] (اِ.) 1 - محل اجتماعی مردم . 2 - حد، اندازه . 3 - مانند.
-
مانند
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسان، تالی، جفت، جور، شبه، شبیه، عدیل، قبیل، قرین، متماثل، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همال، همانند، همتا ۲. تشبیه، مشابهت
-
global village
دهکدۀ جهانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] جهان به مثابۀ اجتماعی که در آن فاصله و جدایی میان افراد و جوامع مختلف، به سبب پیشرفتهای عظیم در حوزۀ ارتباطات و نیز سرعت چشمگیر انتقال اطلاعات، بهشدت کاهش یافته است
-
مثال
واژگان مترادف و متضاد
۱. مانند، مثابه، مثل، شبیه، همانند ۲. نمونه ۳. امریه، دستور، حکم، فرمان ۴. پیکره، تندیس، مجسمه ۵. پیکر، کالبد ۶. تصویر، تمثال، نقش ۷. تمثیل، حکایت، داستان
-
منزله
لغتنامه دهخدا
منزله . [ م َ زِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) رتبه و درجه و پایه و مقام و جای . (ناظم الاطباء). منزلة. منزلت . رجوع به منزلة و منزلت شود.- به منزله ٔ فلان ؛ به جای فلان . (ناظم الاطباء). همچو فلان . به مثابه ٔ فلان . در حکم فلان : رای نیکو را در باب حاجب...
-
کناسی
لغتنامه دهخدا
کناسی . [ ک َن ْ نا ] (حامص ) شغل کَنّاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شغل و عمل کناس . (ناظم الاطباء) : اگر کنی ز برای یهود کنّاسی وگر کنی ز برای مجوس گل کاری درین دو کار کریه اینقدر کراهت نیست وزین دو شغل خبیث آن مثابه دشواری که در سلام فرومایگان ...