کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مَثَابَةً
فرهنگ واژگان قرآن
محل رجوع - محل گردهمايي(از ماده ث - و - ب است ، که بمعناي برگشتن است )
-
جستوجو در متن
-
bilingualism
دوزبانگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توانایی فرد در استفادۀ روزمره از دو زبان بهمثابۀ زبان مادری
-
بمثابه
لغتنامه دهخدا
بمثابه ٔ. [ ب ِ م َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: «ب » + مثابه ) بدرجه . بمرتبه ٔ. (ناظم الاطباء). بحد. و رجوع به مثابه شود.
-
indicative mood
وجه اخباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وجهی از فعل که وضعیت بیانشده در پارهگفتار را بهمثابۀ وضعیتی واقعی نشان میدهد
-
subjunctive mood
وجه التزامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وجهی از فعل که وضعیت بیانشده در پارهگفتار را بهمثابۀ وضعیتی نسبی و غیرقطعی نشان میدهد
-
همانند
واژگان مترادف و متضاد
بسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان
-
nuclear family
خانوادۀ هستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] خانوادهای مرکب از زن و شوهر با فرزند یا بدون فرزند، بهمثابۀ واحدی اجتماعی
-
environmental theatre
نمایش محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نمایشی که در هنگام اجرای آن علاوه بر صحنۀ تماشاخانه از جایگاه تماشاگران و تمام محیط تماشاخانه نیز بهمثابۀ صحنه استفاده میشود
-
ensemble playing, ensemble acting
اجرای گروهمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] اجرایی که در آن بازیگران نه بهصورت فردی بلکه به مثابۀ کلی واحد به ایفای نقشهای غالباً همارز میپردازند تا تأثیری کلی بر تماشاگر بگذارند
-
corporate body
تنالگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] واحدی متشکل از چند نفر که با یک نام مشترک شناخته میشوند و بهلحاظ قانونی بهمثابۀ هویتی یگانه عمل میکنند
-
counterradiation
پادتابش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شار پایینسوی تابش موجبلند بر روی یک سطح معین که معمولاً بهمثابۀ سطح زمین در نظر گرفته میشود
-
Monodontidae
شبهنهنگیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ آببازسانان با سر پیازیشکل و کوچک و بدون بالۀ پشتی و دارای فقط یک دندان در خارج از دهان که به مثابۀ شاخ است
-
forest economics
علم اقتصاد جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شاخهای از جنگلداری که در آن جنگل بهمثابۀ دارایی مولدی است که از قوانین اقتصادی تبعیت میکند متـ . اقتصاد جنگل 2
-
schema
طرحواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مجموعهای از دانش اولیه در باب یک مفهوم یا ماهیت که بهمثابۀ الگویی برای ادراک، تعبیر، تخیل یا حل مسئله عمل میکند
-
مثابت
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ) [ ع . مثابة ] (اِ.) 1 - محل اجتماعی مردم . 2 - حد، اندازه . 3 - مانند.