کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متیلپرورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انس پرورد
لغتنامه دهخدا
انس پرورد. [ اُ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) آنکه پرورده و پرورش یافته در انس و الفت است : پرورده ٔ وحشتم ز بی جنسی کو هم نفسی که انس پرورد است .خاقانی .
-
بیشه پرورد
لغتنامه دهخدا
بیشه پرورد. [ ش َ / ش ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) بیشه پرورده . تربیت شده در بیشه . که در بیشه از کودکی به رشد رسیده باشد : برآمد تند شیری بیشه پروردکه از دنبال میزد بر هوا گرد.نظامی .
-
خانه پرورد
لغتنامه دهخدا
خانه پرورد. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب مرخم ) خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده . (آنندراج ) : گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدارخانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب . حافظ.|| بره و گوساله ٔ دست پر...
-
خم پرورد
لغتنامه دهخدا
خم پرورد. [ خ ُ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) پرورده ٔ خم . آنچه در خم پرورده شود. کنایه از شراب .
-
چین پرورد
لغتنامه دهخدا
چین پرورد. [ پ َ وَ ] (ن مف مرکب ) پرورده ٔ سرزمین چین که در چین پرورش یافته باشد : شاه از آن تنگ چشم چین پروردخواست کز خاطرش فشاند گرد.نظامی .
-
خانه پرورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xāneparvard = خانهپرور: ◻︎ گفتمش مگذر زمانی گفت: معذورم بدار / خانهپروردی چه تاب آرد غم چندین غریب (حافظ: ۴۶).
-
تترانیترو دی متیل آنیلین
لغتنامه دهخدا
تترانیترو دی متیل آنیلین . [ ت ِ رُ م ِ ] (اِ) از اجسام آلی . رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 143 شود.
-
copiotroph
فزونیپرورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اندامگانی که در محیط سرشار از مواد غذایی قادر به رشد است
-
copiotrophic
فزونیپرورد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ویژگی اندامگانی که در محیط سرشار از مواد غذایی قادر به رشد است
-
oligotroph
کاستیپرورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اندامگانی که میتواند در محیط غذایی فقیر رشد کند
-
oligotrophic
کاستیپرورد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ویژگی اندامگانی که قادر است در محیط غذایی فقیر رشد کند
-
lithotroph
کانیپرورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اندامگانی که انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت مواد معدنی تأمین میکند
-
lithotrophic
کانیپرورد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ویژگی اندامگانی که انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت مواد معدنی تأمین میکند
-
hypertrophic arthritis
مفصلآماس بیشپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی مفصلآماس همراه با زائدههای استخوانی در حاشیۀ مفصل
-
organotroph
آلیپرورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اندامگانی که انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت مواد آلی تأمین میکند