کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متیقن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متیقن
/motayaqqan/
معنی
بهیقیندانستهشده؛ بیگماندانسته؛ محقَّق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیشبهه، بیشک، بیگمان، حتم، یقین، محقق، ثابتشده، استوار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متیقن
واژگان مترادف و متضاد
بیشبهه، بیشک، بیگمان، حتم، یقین، محقق، ثابتشده، استوار
-
متیقن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motayaqqan بهیقیندانستهشده؛ بیگماندانسته؛ محقَّق.
-
متیقن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ یَ قِّ) [ ع . ] (اِفا.) محقق ، بی شبهه و گمان .
-
متیقن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ یَ قَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - به یقین دانسته ، بی گمان دانسته . 2 - یقین ، بی شبهه .
-
متیقن
لغتنامه دهخدا
متیقن . [ م ُ ت َ ی َق ْ ق َ ] (ع ص ) بی گمان و به یقین دانسته . یقین و بر کنار از شبهه و گمان و تردید.- قدر متیقن ؛ آنچه بر آن یقین باشد. آنچه به یقین در تمام اقوال و عقاید و مفاهیم مختلف وجود دارد. قدر مسلم چنانکه در مشکوک بودن حکمی نسبت به موضوعی...
-
متیقن
لغتنامه دهخدا
متیقن . [ م ُ ت َ ی َق ْ ق ِ ] (ع ص ) بیگمان داننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- متیقن گردیدن ؛ متیقن گشتن . به یقین دانستن چیزی : رنگ از رخ پریده متیقن به قتل خود گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ، ص 271).|| بی گمان دانسته شده . ...
-
واژههای مشابه
-
قدر متیقن
واژهنامه آزاد
قدر متیقن، فرد یا حصه ای از مطلق است که به یقین حکم شامل آن می شود، مانند «قلّد المجتهد» که قدر متیقن از آن، تقلید از مجتهد اعلم است. یعنی هیچ تردیدی در این نیست که مجتهدی که از او تقلید می کنیم باید اعلم باشد. یا مانند آن که مولا قبلاً با عبد خود در...
-
جستوجو در متن
-
شبههزا
واژگان مترادف و متضاد
توهمزا، مشتبهساز ≠ متیقن
-
محرز شدن
لغتنامه دهخدا
محرز شدن . [ م ُ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسلم شدن . متیقن و قطعی شدن :این مسأله محرز شد که ...، یعنی مسلم و متیقن شد.
-
مستیقن
لغتنامه دهخدا
مستیقن . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) بتحقیق داننده . (از منتهی الارب ). متیقن . (از اقرب الموارد). بی گمان . (دهار). بایقین . صاحب یقین . یقین کننده . و رجوع به استیقان شود.
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند: ... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آدم کشی ) از هاروت و ماروت صدور یافت ... چون از خواب مستی بیدار گشتند بهلاکت خود متیقن شده آغاز گریه و زاری نمودند.....
-
زعامة
لغتنامه دهخدا
زعامة. [ زَ م َ ] (ع مص ) پذرفتار شدن . (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). ضامن و پذرفتار گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مهتری کردن . (دهار). مهتر شدن . || گمان بردن : زعمتنی کذا؛ گمان بردی و دانستی مرا ...
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع مص ) زعامة. (ناظم الاطباء). به عهده گرفتن . قبول کردن . کفالت کردن . پایندانی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ضامن و پذیرفتار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد ). || مهتر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گمان بردن و د...