کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متکحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متکحل
/motakahhel/
معنی
کسی که به چشمهایش سرمه کشیده؛ سرمهکشیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متکحل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motakahhel کسی که به چشمهایش سرمه کشیده؛ سرمهکشیده.
-
متکحل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کَ حِّ) [ ع . ] (اِفا.) سرمه کشنده ؛ ج . متکحلین .
-
متکحل
لغتنامه دهخدا
متکحل . [ م ُ ت َ ک َح ْ ح ِ ] (ع ص ) سرمه کشنده یعنی آن که در چشم خود سرمه کشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمه کشیده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکحل شود.
-
واژههای همآوا
-
متکهل
لغتنامه دهخدا
متکهل . [ م ُ ت َ ک َهَْ هَِ ] (ع ص ) به مرد کهل مانسته . (منتهی الارب ). کهل شده . به سن کهل رسیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فلیکن ذلک المشایخ و المتکهلین دون الشبان . (ابن البیطار یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خود را به کهلان منسوب کرده . رج...