کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متکامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متکامل
/motakāmel/
معنی
بهکمالرسیده؛ کامل و تمام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متکامل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motakāmel بهکمالرسیده؛ کامل و تمام.
-
متکامل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِفا.) کامل شده ، به کمال رسیده .
-
متکامل
لغتنامه دهخدا
متکامل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) تمام شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تکامل شود. || تمام . (آنندراج ). کامل و درست و تمام . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
جستوجو در متن
-
مکمل
واژگان مترادف و متضاد
تام، کامل، متکامل، متمم ≠ ناقص
-
کامل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تام، تمام، جامع، درست، متکامل، مستوفا، مکمل، نیک ۲. بیعیب، بینقص ۳. پر ۴. خردمند، دانا، عالم، فاضل ۵. جاافتاده، مسن ≠ ناقص