کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوکل علی ا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن متوکل علی اﷲ، معتمد علی اﷲ عباسی . رجوع به معتمد علی اﷲ احمدبن متوکل علی اﷲ شود.
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) المتوکل علی اﷲ، جعفربن المعتصم . رجوع به متوکل علی اﷲ... شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن محمد. رجوع به متوکل علی اﷲ و اعلام زرکلی شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ] (اِخ ) علی بن حمود علوی ، ناصر یا متوکل . نخستین ازامرای بنوحمود در مالقه (از 407 تا 408 هَ . ق .).
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) علی مکتفی بن معتضدبن موفق بن متوکل خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مکتفی ... شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مکتفی علی بن معتضدبن موفق بن متوکل خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مکتفی ... شود.
-
ابوالمطرف
لغتنامه دهخدا
ابوالمطرف . [ اَ بُل ْ م ُ طَرْ رَ ] (اِخ ) ابن دباغ اندلسی سرقسطی . ادیب . او در خدمت معتمدبن عباد و متوکل علی اﷲ از ملوک اندلس بود. و او را رسایل بلیغه است .
-
ابن جهم
لغتنامه دهخدا
ابن جهم . [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن جهم سامی . وفات 249 هَ .ق . شاعری از عرب در دربار متوکل عباسی و گویند او خلیفه را هجا گفت و متوکل او را بخراسان نفی کرد و نامه ای به طاهربن عبداﷲ نوشته امر داد او را مدت یک روز بیاویزد. ابن جهم چون بشاد...
-
اشناسی
لغتنامه دهخدا
اشناسی . [ اَ ] (اِخ ) [ابو]علی حسن بن محمدبن اسماعیل بن اشناس بن حمامی بزار (منسوب به اشناس غلام متوکل ). مولای جعفر متوکل بود. از ابوعبداﷲ حسین بن محمدبن عبیدعسکری و عمربن محمدبن سنبک و عبیداﷲبن محمدبن عاید حلال و گروهی از این طبقه سماع کرد. ابوبکر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صفی الدین بن صالح یمنی معروف به ابن ابی الرجال . او ادیبی عالم بود و در صنعا میزیست . او راست : مطلع البدور و مجمع البحور. و خطابت و انشاء خطبه بزمان امام متوکل علی اﷲ اسماعیل بن قاسم با او بود. و از مقربین امام و ملازم حضرت ا...
-
ابن ابی عقیل
لغتنامه دهخدا
ابن ابی عقیل . [ اِ ن ُ اَ ع َ ] (اِخ ) ابومحمد حسن بن علی بن ابی عقیل عمانی . فقیه و متکلم معروف شیعی در اول قرن چهارم هجری . اقوال او در فقه معروف است . جدش ابوعقیل یحیی بن متوکل اصلاً مدنی بوده و سمعانی در کتاب انساب او را نام برده گوید از مدینه ب...
-
ابن عبدون
لغتنامه دهخدا
ابن عبدون . [ اِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابومحمد عبدالمجیدبن عبدون اندلسی . شاعر و محدث . وفات او به سال 529 هَ .ق .او رازدار بنی افطس بود ازجمله متوکل عمر. و به سال 500 صاحب السر علی بن یوسف مرابطی گردید. وی را اشعاری رائق و منشآت بلیغ بوده و قصیده ٔ رائیه...
-
صعالیک
لغتنامه دهخدا
صعالیک . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صُعلوک . (منتهی الارب ) : قرب سه هزار سوار مرد از صعالیک و مفسدان آن طایفة... بقتل آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 75). رجوع به صعلوک شود.- خان الصعالیک ؛ موضعی بوده است در سامرا (سرمن رای ) که چون یحیی بن هرثمةبن اعین ا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . یکی از رجال بنی امیّه . وی بر نواحی تفلیس و گرجستان و ابخاز استیلا یافت و در زمان متوکل علی اﷲ دعوی استقلال کرد. خلیفه لشکری مأمور رفع غائله ٔ او کرد. سپاهیان بسرداری بغا، وی را گرفته بکشتند در سنه ٔ 238 هَ . ق . ...
-
اسرائیل
لغتنامه دهخدا
اسرائیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زکریابن یوحنابن طیفوری بن یوحنامشهور به ابن طیفوری . از مشاهیر و معتبرین اطباء بغداد است . و او در سمط سریانیان منظوم ، و در عداد معالجین آن طبقه معدود شده است . و در قرن سیم هجری بوده است . در بدایت امر و اوایل عمر از معا...