کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متوقی
/motavaqqi/
معنی
۱. پرهیزکننده.
۲. آگاه و هوشیار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوقی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [قدیمی] motavaqqi ۱. پرهیزکننده.۲. آگاه و هوشیار.
-
متوقی
لغتنامه دهخدا
متوقی . [ م ُ ت َ وَق ْ قی ] (ع ص )پرهیز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). حذر کننده و ترسان . (از اقرب الموارد). ترسان . و رجوع به توقی شود. || آگاه و هوشیار. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
حسین ادکاوی
لغتنامه دهخدا
حسین ادکاوی . [ ح ُ س َ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن حسین عبداﷲ شریف مصری شافعی متوقی . 1237 هَ . ق . تألیفاتی دارد که در هدیة العارفین ج 1 ص 329 و معجم المؤلفین یاد شده است .
-
قزز
لغتنامه دهخدا
قزز. [ ق َ زَ ] (ع ص ) زیرک و خوش طبع متوقی و برحذر از عیوب و پاک و برکنار از معاصی و معایب . (منتهی الارب ). الرجل الظریف المتوقی العیوب و المتقزز من المعاصی و المعایب لیس من کبر و تیه . (از اقرب الموارد).
-
مرزبانی
لغتنامه دهخدا
مرزبانی . [ م َ زَ ] (اِخ ) ابوعبیداﷲ محمدبن عمران بن موسی بن سعیدبن عبدالرحمان المرزبانی (متولد بغداد به سال 297 هَ . ق . و متوقی به بغداد به سال 384 هَ . ق .). از علمای اخبار و ادب وتاریخ . اصلش از خراسان است و تألیفات بسیار دارد از جمله المفید در...