کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متواطي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متواطي
معنی
همدست , شريک يا معاون جرم
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متواطي
دیکشنری عربی به فارسی
همدست , شريک يا معاون جرم
-
واژههای مشابه
-
متواطی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متواطیء] [قدیمی] motavāti موافقتکننده با یکدیگر؛ موافق و سازوار با یکدیگر.
-
متواطی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع .متواطی ء ] (اِفا.) 1 - موافقت کننده با یکدیگر، سازوار. 2 - کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد؛ مق . مشکک .
-
متواطی
لغتنامه دهخدا
متواطی ٔ. [ م ُ ت َ طِءْ ] (ع ص ) با هم موافقت و سازواری و اتفاق کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). موافق و سازوار با همدیگر. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح منطقی ) آن کلی است که حصول معنی و صدق آن بر همه ٔ افراد ذهنی و خارجی آن یکسان باشد مانند انسان...
-
اسم متواطی
لغتنامه دهخدا
اسم متواطی . [ اِ م ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء متواطیه شود.
-
جستوجو در متن
-
شریک یا معاون جرم
دیکشنری فارسی به عربی
متواطي
-
همدست
دیکشنری فارسی به عربی
شريک , صاحب , متعاون , متواطي , مساعدة
-
متواطیة
لغتنامه دهخدا
متواطیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) متواطئة. مؤنث متواطی .- اسماء متواطیة ؛ مانند اطلاق لفظ مردم بر معنی که در اشخاص بسیار موجود است و آن را اسماء متواطیه خوانند. (اساس الاقتباس ص 12). و رجوع به متواطی ٔ شود.
-
اشتراک
لغتنامه دهخدا
اشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگر نزدیک ...
-
جدل
لغتنامه دهخدا
جدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار. (مهذب الاسماء). مخاصمت . ستیز. || قدرت بر خصومت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانائ...