کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متواضعانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متواضعانه
/mote(a)vāze'āne/
معنی
از روی تواضع و فروتنی؛ مانند متواضعان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خاشعانه، خاضعانه، درویشمنشانه، فروتنانه ≠ بانخوت، متکبرانه
دیکشنری
lowly, reverential
-
جستوجوی دقیق
-
متواضعانه
واژگان مترادف و متضاد
خاشعانه، خاضعانه، درویشمنشانه، فروتنانه ≠ بانخوت، متکبرانه
-
متواضعانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] mote(a)vāze'āne از روی تواضع و فروتنی؛ مانند متواضعان.
-
متواضعانه
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ضِ نِ) [ ع - فا. ] (ق .) با فروتنی ، به حال تواضع .
-
متواضعانه
لغتنامه دهخدا
متواضعانه . [ م ُ ت َ ض ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) بطور مهربانی وخوش خلقی و نوازندگی . (ناظم الاطباء). با تواضع و فروتنی . در حال افتادگی و نرمی . و رجوع به تواضع شود.
-
جستوجو در متن
-
خاشعانه
واژگان مترادف و متضاد
خاضعانه، فروتنانه، متواضعانه ≠ متکبرانه
-
متکبرانه
واژگان مترادف و متضاد
خودپسندانه، مغرورانه، نخوتآمیز ≠ متواضعانه
-
خاکسارانه
واژگان مترادف و متضاد
خاشعانه، درویشانه، فروتنانه، متواضعانه ≠ مغرورانه
-
خاضعانه
واژگان مترادف و متضاد
خاشعانه، فروتنانه، متواضعانه ≠ تکبرآمیز، متکبرانه
-
فروتنانه
واژگان مترادف و متضاد
خاشعانه، خاضعانه، خاکسارانه، متواضعانه ≠ متکبرانه، مغرورانه
-
درویشمنشانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خاشعانه، متواضعانه ۲. درویشانه، صوفیانه، عارفانه ≠ توانگرانه
-
تکشمشی
لغتنامه دهخدا
تکشمشی . [ ت ِ ش ِ م ِ ] (مغولی ، اِ) پیش کش گذرانیدن وزمین بوسی که در خدمت سلاطین بعمل آید. (سنگلاخ ص 158).تکشیمشی . تکشیمیشی . (ناظم الاطباء) : تعظیم و سلام متواضعانه و هر چیز تحفه ای که بحضور پادشاه تقدیم کنند. (ناظم الاطباء): نظام الملک به تکمش ش...
-
تعظیم
لغتنامه دهخدا
تعظیم . [ت َ ] (ع مص ) بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن و بزرگ کردن . (زوزنی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بزرگ کردن و بزرگ داشتن و به بزرگی صفت نمودن و بزرگ شمردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
-
داعی
لغتنامه دهخدا
داعی . (اِخ ) (شاه ...) (یا داعی شیرازی ) فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ، ملقب به داعی الی اﷲ، شاه داعی ، داعی . از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر است . داعی صغیر چهارمین امیر سلسله ٔ علویان طبرستان است مقتول 316 هَ . ق . و از...