کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوازی السطوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوازی السطوح
لغتنامه دهخدا
متوازی السطوح . [ م ُ ت َ یُس ْ س ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) حجمی است شش وجهی که هر یک از این وجوه متوازی الاضلاع بوده و هر دو وجه مقابل متساوی و متوازی باشند و از انواع منشوراست و مانند منشور بر دو نوع است : 1- متوازی السطوح قائم که یالهای جانبی آن ب...
-
متوازی السطوح
واژهنامه آزاد
همرورویه. بدین چَم (معنی) که رویه های روبرو همرو (موازی) هستند.
-
واژههای مشابه
-
متوازي
دیکشنری عربی به فارسی
موازي , متوازي , برابر , خط موازي , موازي کردن , برابر کردن
-
متوازی الاضلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: متَوازِیالاضلاع] (ریاضی) mote(a)vāziyol'azlā' شکلی چهارضلعی که اضلاع آن دوبهدو موازی یکدیگر باشند.
-
متوازی الاضلاع
لغتنامه دهخدا
متوازی الاضلاع . [ م ُ ت َ یُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آن سطح چهارپهلو است که هر دو ضلعی که برابر یکدیگر باشند متوازی باشند و آن خط که به میان هر دو زاویه برابر یکدیگر کشیده آید قطر او بود. (التفهیم ص 14). شبیه بالمعین . (از محیطالمحیط). سطح چها...
-
خط متوازی
لغتنامه دهخدا
خط متوازی . [ خ َطْ طِ م ُ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که در موازات خط دیگری واقع شود. (ناظم الاطباء).
-
متوازی الاضلاع
واژهنامه آزاد
هَمروبَر. چون برَهایَش (اضلاعش) دو به دو هَمرو (موازی) هستند.
-
واژههای همآوا
-
متوازی السطوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: متَوازِیالسّطوح] (ریاضی) mote(a)vāziyossotuh جسمی مرکب از شش وجه که دوبهدو متوازی باشند.
-
جستوجو در متن
-
اسطوانة
لغتنامه دهخدا
اسطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب اُستون . ستون . (مهذب الاسماء) (خلاص ) (منتهی الارب ). ساریه . رکن . ج ، اساطین ، اسطوانات . || قوائم ستور. || نره . (منتهی الارب ). || شریان . (بحر الجواهر). || اسطوانة، هو شکل یحیط به دائرتان متوازیتان من طرف...
-
شکل
لغتنامه دهخدا
شکل . [ ش َ ] (ع اِ) مانند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ص 62) (زمخشری ). شبه . مثل . (از اقرب الموارد). || همانندی . (از اقرب الموارد). || هر چیز صالح وموافق . تقول : هذا من هوای و من شکلی ؛ این موافق میل...