کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوازنسازی کربن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
balanced set
مجموعۀ متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
balanced ticket
نامزدنامۀ متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فهرست جامعی از نامزدها که طوری تنظیم شده باشد که در آن طیف وسیعی از شرکتکنندگان با توجه به ملاحظات قومی و جغرافیایی و جنسیتی بیشترین بخت را برای کسب آرا داشته باشند
-
مرکب متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← مرکب دوتایی
-
balanced circuit
مدار متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری که هر دو رسانای آن نسبت به زمین همیشه دارای پتانسیلهای برابر اما مخالف هماند
-
balanced voltages
ولتاژهای متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ولتاژهایی با بزرگی یکسان که قطبیت آنها نسبت به زمین مخالف هم است
-
balanced traction
کشش متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی کشش با استفاده از سامانۀ قرقرهای برای درمان شکستگی یا دررفتگی یا ورم
-
balanced engine
موتور متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتور درونسوزی که در آن وزن قطعات دارای حرکت رفتوبرگشت، همچون پیستون و شاتون، در همۀ سیلندرها برابر است
-
balanced bridge
پل متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری الکتریکی که برای ولتاژ خروجی صفر تنظیم میشود
-
balanced polymorphism
چندشکلی متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] چندشکلی ژنی پایدار در یک جمعیت که در نتیجۀ برتری تولیدمثلی ناجورزاگها به وجود میآید
-
dvandva
دوتایی، متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← مرکب دوتایی
-
balanced network
شبکۀ متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شبکهای با یک یا چند جفت پایانه که در آن پاگیری/ امپدانس (impedance) پایانههای هر جفت نسبت به زمین با هم برابر است
-
balanced line
خط متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] خط انتقالی شامل دو رسانا با پاگیریها/ امپدانسهای (impedances) یکسان که جریان در آنها برابر، اما در جهتهای مخالف است
-
balanced load
بار متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بار وسیلۀ مصرفکنندهای که پاگیری/ امپدانس (impedance) هر دو پایانۀ آن نسبت به زمین با هم برابر است
-
balanced crankshaft
میللنگ متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] میللنگی که دارای چند وزنۀ تعادل برای کاهش ارتعاش ناشی از حرکت پیستونها است
-
balanced currents
جریانهای متوازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جریانهایی با مقادیر یکسان و جهتهای مخالف در دو رسانای خط انتقال متوازن