کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متهور
/mote(a)havver/
معنی
بیباک؛ بیپروا؛ بیترس؛ دلیر؛ پردل.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیباک، بیپروا، پردل، جسور، دلیر، شجاع، گستاخ، نترس ≠ ترسو، جبون
دیکشنری
audacious, bold, brave, courageous, daring, dauntless, hardy, stouthearted, valiant, valorous, valiantly
-
جستوجوی دقیق
-
متهور
واژگان مترادف و متضاد
بیباک، بیپروا، پردل، جسور، دلیر، شجاع، گستاخ، نترس ≠ ترسو، جبون
-
متهور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَهوّر] mote(a)havver بیباک؛ بیپروا؛ بیترس؛ دلیر؛ پردل.
-
متهور
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) بی پروا، دلیر.
-
متهور
لغتنامه دهخدا
متهور. [ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] (ع ص ) آن که در چیزی به بی باکی افتد. (آنندراج ). گستاخ و بی باک و بی پروا. (ناظم الاطباء). درافتاده در چیزی به بیباکی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). دلیر. بی باک . بی پروا. جسور. گستاخ . بی باکی کننده . (یادداشت به ...
-
متهور
دیکشنری عربی به فارسی
ادم شتابکار , ادم عجول , ادم بي پروا , بي باک
-
متهور
دیکشنری عربی به فارسی
باکله , سربجلو , بادست پاچگي , تند , سراسيمه , بي پروا , شيرجه رونده , معلق , عجول , تند و شديد
-
متهور
دیکشنری فارسی به عربی
تجاسر , جري , جريء , جريي , کومة
-
واژههای مشابه
-
شارل متهور
لغتنامه دهخدا
شارل متهور. [ ل ِ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] (اِخ ) آخرین دوک بورگنی ، پسر فیلیپ لوبن . وی بسال 1433 م . در شهر دیژون تولد و به سال 1477م . وفات یافت . این پرنس دارای حدت و خشونت اخلاقی بود. بر سرزمین بورگنی و فلاندر حکمروایی داشت و با مواجهه با خطرات بزرگی...
-
واژههای همآوا
-
متحور
لغتنامه دهخدا
متحور. [ م ُ ت َ ح َوْ وِ ] (ع ص ) شتاب و زود و جلد. || خشمناک . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
جستوجو در متن
-
methought
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متهور
-
ادم شتابکار
دیکشنری فارسی به عربی
متهور
-
ادم عجول
دیکشنری فارسی به عربی
متهور