کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متن رمز رمزنگاشت 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
original score
موسیقی متن ابداعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی موسیقی که صرفاً برای یک فیلم تهیه و تنظیم شده باشد
-
text linguistics
زبانشناسی متن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] شاخهای از زبانشناسی که به مطالعۀ ویژگیها و قاعدهمندیهای زبانی متون گوناگون میپردازد
-
متن و حاشیه
فرهنگ گنجواژه
اصل و فرع.
-
known-plaintext attack
حمله با متن اصلی معلوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] حملهای رمزتحلیلی (cryptanalytic) که با استفاده از شماری متن اصلی معلوم و متنهای رمزیشدۀ متناظر انجام میشود
-
chosen plaintext attack
حمله با متن اصلی منتخب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] حملهای رمزتحلیلی (cryptanalytic) که در آن مهاجم توانایی انتخاب متنهای ساده و مشاهده یا دریافت متنهای رمزیشدۀ متناظر را دارد
-
علا مت چاپ سفید در متن کاغذ سفید
دیکشنری فارسی به عربی
علامة مائية
-
جستوجو در متن
-
شناسه 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← رمز 2
-
وهف
لغتنامه دهخدا
وهف . [ وَ ] (علامت اختصاری ) رمز است «و هذا خلف » را.
-
نمون
فرهنگ فارسی معین
(نُ) 1 - (اِ.) مَثَل ، مانند. 2 - اشاره ، رمز. 3 - (ص فا.) نماینده ، رهنمون .
-
قده
لغتنامه دهخدا
قده . [ ق ُدْ دَ ] رمز است از «قدس سره ».
-
رمز
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پوشیده گفتن . 2 - (اِمص .) ایماء، اشاره . 3 - (اِ.) راز نهفته . 4 - نشانه و علامت مخصوص .
-
ص
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) نشانة اختصاری و رمز «صلی اللّه علیه ». گاه آن را به صورت ص . نویسند.
-
عشوه دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - فریب دادن ، گمراه کردن . 2 - فن آموختن ، رمز آموختن .
-
معما
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ مّ) [ ع . معمی ] (اِمف .) 1 - پوشیده . 2 - کلامی که با رمز و اشاره بر مطلبی دلالت کند.
-
جج
لغتنامه دهخدا
جج . [ ج َ ] (علامت اختصاری ) در این لغت نامه رمز است جمعالجمع را.