کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متنپرداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
text processor
متنپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار مخصوص پردازش متون
-
واژههای مشابه
-
text
متن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در زبانشناسی، واحدی زبانی که دارای تمامیت معنایی است و معمولاً در قالب بیش از یک جمله تجلی مییابد
-
متن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نوشته، مکتوب ۲. مضمون، محتوا، موضوع ۳. زمینه ≠ حاشیه ۴. سطح، گستره، پهنه ≠ حاشیه ۵. میان، درون ۶. نقش ۷. بوم ۸. بخش اصلی
-
متن
فرهنگ واژههای سره
نویسه
-
متن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: متان و متون] matn ۱. پشت.۲. درون چیزی.۳. نوشته؛ مکتوب.۴. [مقابلِ حاشیه] بخش اصلی یک نوشته یا صفحه.
-
متن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نوشتة داخل صفحه که شامل حاشیه نمی شود.2 - زمین بلند. ج . متون .
-
متن
لغتنامه دهخدا
متن . [ م َ ] (ع اِ) زمین درشت و بلند. ج ، مِتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین سخت و بلند. ج ، متون و متان . (مهذب الاسماء). آنچه درشت باشد از زمین . (محیطالمحیط). || مجازاً به معنی عبارت کتابی که شرح آن توان کرد . (غیاث ) (آنندراج...
-
متن
لغتنامه دهخدا
متن . [ م َ ] (ع مص ) کفانیدن خایه ٔ قچقار را و بیرون آوردن خصیه وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفانیدن خایه ٔ آن قچقار را و درآوردن تخم و همه ٔ رگهای آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوشش خایه ٔکبش شکافتن و خایه ٔ وی با رگها بیرون آوردن . (...
-
متن
لغتنامه دهخدا
متن . [ م ُ ت ِن ن ] (ع ص ) دور و بعید و با فاصله . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
متن
دیکشنری فارسی به عربی
نسخة , نص
-
rendering 1, rendition, rendu (fr.)
پرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای تجسمی] فرایند تبدیل تصاویر خطی به تصاویر کامل
-
پرداز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص فا.) در ترکیب با واژه های دیگر، معانی تازه پدید می آورد مانند: 1 - گوینده ، پردازنده : سخن پرداز. 2 - سازنده ، تمام کننده : دروغ پرداز. 3 - تهی کننده : کیسه - پرداز.
-
پرداز
لغتنامه دهخدا
پرداز. [ پ َ ] (فعل امر). || (نف ) نعت فاعلی از پرداختن ، پردازنده . گوینده . بیان کننده . چنانکه در کلمات مرکبه ٔ ذیل : نکته پرداز. افسانه پرداز. قصه پرداز. عبارت پرداز. دروغ پرداز. || سازنده . به اتمام و انجام رساننده چنانکه در چهره پرداز (مصور. نق...
-
پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پرداختن و پردازیدن) pardāz ۱. = پرداختن: ◻︎ همیشه به یزدانپرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجیسرای (فردوسی: ۸/۴۱۶).۲. آرایشکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چهرهپرداز، سخنپرداز.٣. گوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): عبارتپرداز، دروغپرداز، نک...