کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متمرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متمرد
/mote(a)marred/
معنی
تمردکننده؛ سرکش؛ نافرمان؛ یاغی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، یاغ، یاغی ≠ رام، مطیع
دیکشنری
contumacious, disobedient, insubordinate, lawless, mutineer, outlaw, rebel, recalcitrant
-
جستوجوی دقیق
-
متمرد
واژگان مترادف و متضاد
سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، یاغ، یاغی ≠ رام، مطیع
-
متمرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَمرّد] mote(a)marred تمردکننده؛ سرکش؛ نافرمان؛ یاغی.
-
متمرد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) سرکش ، نافرمان .
-
متمرد
لغتنامه دهخدا
متمرد. [ م ُ ت َ م َرْ رِ ] (ع ص ) سرکش و نافرمان و بغی . (غیاث ) (آنندراج ). سرکش و پیشی گیرنده . (منتهی الارب ). ستنبه . (دستوراللغة) (زوزنی ). شوخ . (از لغتنامه مقامات حریری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گردن کش . طاغیه . خودکامه . (یادداشت به خط ...
-
متمرد
دیکشنری عربی به فارسی
متمرد , شورشي , ياغي , سرکش
-
متمرد
دیکشنری فارسی به عربی
خبيث , عاصي , عنيد , متمرد , منتهک القانون
-
واژههای مشابه
-
متمرد شدن
واژگان مترادف و متضاد
تمرد کردن، نافرمان شدن، سرکشی کردن، عصیانگر شدن، عصیان ورزیدن، یاغ شدن، گردنکشی کردن
-
جستوجو در متن
-
شورشی
دیکشنری فارسی به عربی
متمرد
-
insurgents
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شورشیان، متمرد
-
recusants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیروان، متمرد
-
mob
غوغاگران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] جمعیتی نامنظم و متمرد و هیجانی
-
unruly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ادبانه، متمرد، یاغی، متلاطم
-
منتهک القانون
دیکشنری عربی به فارسی
قانون شکن , متمرد , ياغي