کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متمدن
/mote(a)madden/
معنی
دارای تمدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شهرنشین، شهری، تمدندار، صاحب تمدن ≠ وحشی
۲. پیشرفته
۳. بافرهنگ، مبادی آداب ≠ بادیهنشین
برابر فارسی
پیشرفته
دیکشنری
civil, civilized
-
جستوجوی دقیق
-
متمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شهرنشین، شهری، تمدندار، صاحب تمدن ≠ وحشی ۲. پیشرفته ۳. بافرهنگ، مبادی آداب ≠ بادیهنشین
-
متمدن
فرهنگ واژههای سره
پیشرفته
-
متمدن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَمدّن] [قدیمی] mote(a)madden دارای تمدن.
-
متمدن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) شهرنشین ، دارای تمدن .
-
متمدن
لغتنامه دهخدا
متمدن . [ م ُ ت َ م َدْ دِ ] (ع ص ) شهرنشین . تربیت شده در شهر. مقابل وحشی : دیو با مردم این ملک نکرد آنچه کننداین گروه متمدن به جنوب و به شمال . بهار (دیوان ج 1 ص 685).و رجوع به تمدن شود. || مجازاً باتربیت . مؤدب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
متمدن شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بافرهنگ شدن، فرهیخته شدن ۲. پیشرفتهشدن ۳. مبادی آداب شدن ۴. شهرنشین شدن
-
متمدن کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرهیخته کردن، با فرهنگ کردن ۲. تربیت کردن، مبادی آداب کردن ۳. شهرنشین کردن
-
نیمه متمدن
لغتنامه دهخدا
نیمه متمدن . [ م َ / م ِ م ُ ت َ م َدْ دِ ] (ص مرکب ) کسی که در مرحله ٔ بین وحشی و متمدن قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین ). چادرنشین . صحرانشین . که ییلاق و قشلاق کند. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
غیر متمدن
دیکشنری فارسی به عربی
وقح
-
متمدن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حضر
-
متمدن شدن
دیکشنری فارسی به عربی
حضر
-
جستوجو در متن
-
civilizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متمدن، متمدن کردن، متمدن شدن
-
civilizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متمدن، متمدن کردن، متمدن شدن