کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اتل متل توتوله
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ. مَ تَ. لِ) (اِ.) بازی جمعی کودکانه به صورت نشسته که معمولاً بازیکنان به صورت دایره وار پاهای خود را دراز می کنند و یکی از آنان با خواندن شعری که با عبارت بالا آغاز می شود بازی را رهبری می کند.
-
مَثَل و مَتَل
فرهنگ گنجواژه
افسانه.
-
واژههای همآوا
-
مطل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمص .) مسامحه ، مماطله .
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م َ ] (ع مص ) دیر داشتن وام و دین را و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مدافعت کردن وام . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دیر گزاردن وام را. تأخیر کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). امروز و فردا کردن در ادای دین و وام . (ناظم ا...
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ ] (ع اِ) مهلت . (ناظم الاطباء). || آب اندک که از خیک چکد یا ریزد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُطلَة شود.
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ طَل ل ] (ع ص ) خون رایگان رفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باران رسیده (زمین ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ طِل ل ] (ع ص ) امر مطل ؛ کار غیرمستقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که مسفر (پیدا و نمایان ) نباشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). در ترجمه ٔ عاصم افندی و نسخه های اخیر «مستقر نباشد» آمده است . (از محیطالمحیط).
-
مطل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] matl تٲخیر کردن؛ درنگ کردن.
-
مَتَل
لهجه و گویش بختیاری
matal متل، قصه، افسانه.
-
جستوجو در متن
-
motels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متل ها، متل، مسافرخانه
-
motel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متل، مسافرخانه
-
مهمانپذیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسافرخانه ۲. متل
-
متلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] matalak ۱. شوخی.۲. = مَتل
-
فندق
دیکشنری عربی به فارسی
شبانه روزي (دانشکده يا دانشکده) , هتل , مهمانخانه , مسافرخانه , متل