کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلمذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متلمذ
معنی
(مُ تَ لَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) شاگرد، دانش آموز.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متلمذ
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) شاگرد، دانش آموز.
-
واژههای همآوا
-
متلمظ
لغتنامه دهخدا
متلمظ. [ م ُت َ ل َم ْ م ِ ] (ع ص ) آن که زبان گرداگرد دهان برآوردبعد از طعام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). تذوق . (ازاقرب الموارد). کسی که پس از غذا خوردن زبان را گرداگرد دهان میگرداند تا باقی مانده ٔ غذا را برداشته دهان را پاک کند. (ناظم الاطباء)...
-
متلمظ
لغتنامه دهخدا
متلمظ. [م ُ ت َ ل َم ْ م َ ] (ع اِ) محل تبسم و خنده . یقال : انه لحسن المتلمظ. (ناظم الاطباء). مُتَبَسَّم . (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط).
-
جستوجو در متن
-
متعلم
واژگان مترادف و متضاد
آموزنده، دانشآموز، تلمیذ، دانشجو، شاگرد، طلبه، متلمذ ≠ معلم
-
شاگرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیرو، تلمیذ، دانشآموز، کارآموز، متعلم، متلمذ، محصل ۲. پادو، نوچه ≠ استاد