کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متلف
/motlef/
معنی
کسی که چیزی را ضایع و نابود میکند؛ تلفکننده؛ اسرافکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادبهدست، خراج، گشادهباز، مسرف، ولخرج ≠ مقتصد
دیکشنری
wasteful, waster
-
جستوجوی دقیق
-
متلف
واژگان مترادف و متضاد
بادبهدست، خراج، گشادهباز، مسرف، ولخرج ≠ مقتصد
-
متلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motlef کسی که چیزی را ضایع و نابود میکند؛ تلفکننده؛ اسرافکننده.
-
متلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) تلف کننده ، تباه کننده ؛ ج . متلفین .
-
متلف
لغتنامه دهخدا
متلف . [ م َ ل َ ] (ع اِ) جای هلاک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جای هلاک و محل خوفناک . (ناظم الاطباء). || بیابان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متلف
لغتنامه دهخدا
متلف . [ م ِ ل َ ](ع ص ) بسیار تلف کننده . یقال رجال مخلاف متلاف و مخلف متلف . (منتهی الارب ). بسیار تلف کننده . یقال رجل مخلف متلف . (ناظم الاطباء).
-
متلف
لغتنامه دهخدا
متلف . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) تلف کننده و خراب و ضایعکننده .(غیاث ) (از آنندراج ). خراب کننده و هلاک کننده . (ناظم الاطباء). مُهلِک . (محیط المحیط) (از اقرب الموارد). مهلک . کشنده . قاتل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تلف کننده و بر باد دهنده و اسراف ...
-
متلف
دیکشنری فارسی به عربی
مبذر
-
واژههای همآوا
-
مطلف
لغتنامه دهخدا
مطلف . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) بخشنده . (آنندراج ). عطاکننده و بخشاینده و رایگان و ناچیز گرداننده و خون باطل شده و رایگان گشته . (ناظم الاطباء). بخشنده . رایگان و ناچیز کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
squanderers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخورده، متلف
-
dissipaters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dissipaters، متلف
-
dissipater
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رقیق کننده، متلف
-
اسرافکار
واژگان مترادف و متضاد
اسرافکننده، بادبدست، متلف، مسرف ≠ مقتصد
-
گشادهباز
واژگان مترادف و متضاد
خراج، مبذر، متلف، مسرف، ولخرج ≠ صرفهجو، مقتصد