کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلا شی شدن یاکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متلا شی شدن یاکردن
دیکشنری فارسی به عربی
تحلل
-
واژههای مشابه
-
متلا طم
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل , عنيف , متکتل
-
متلا قی
دیکشنری فارسی به عربی
متوافق
-
اندکی متلا طم
دیکشنری فارسی به عربی
متقلب
-
جستوجو در متن
-
شریک شدن یاکردن
دیکشنری فارسی به عربی
شريک
-
کوچک شدن یاکردن
دیکشنری فارسی به عربی
صغير
-
خرد و خاکشی شدن
لغتنامه دهخدا
خرد و خاکشی شدن . [ خ ُ دُ ک ِشی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خرد شدن . ریزه ریزه شدن .
-
شیویدن
لغتنامه دهخدا
شیویدن . [ شی دَ ] (مص ) مخلوط شدن . (ناظم الاطباء). آمیخته شدن . در هم شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || آمیختن و مخلوط کردن . (ناظم الاطباء). || لرزیدن . (منتهی الارب ). رجوع به شیوانیدن شود.
-
غطو
لغتنامه دهخدا
غطو. [ غ َطْوْ ] (ع مص ) غطو لیل ؛ تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاریک شدن شب و پوشیدن تاریکی آن همه چیز را. (اقرب الموارد). || غطو ماء؛ بلند گردیدن آب و افزون شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند شدن آب . (از اقرب الموارد). || غطو شی...
-
احبجرار
لغتنامه دهخدا
احبجرار. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) دمیده شدن از خشم . (منتهی الارب ). || احبجرار شی ٔ؛ سطبر گردیدن .
-
اشهیباب
لغتنامه دهخدا
اشهیباب . [ اِ ] (ع مص ) سبزخنگ شدن اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشهباب . (زوزنی ). و رجوع به اشهباب شود. || جای جای سبز مانده خشک شدن کشت ، یقال : اشهاب َّ الزرع ؛ اذا هاج و بقی فی خلاله شی ٔ اخضر. (منتهی الارب ). خشک شدن کشت و جا...
-
انافة
لغتنامه دهخدا
انافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) برآمدن بر چیزی ، یقال اناف علی شی ٔ. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بلند شدن . (آنندراج ). || انافت الدراهم علی الماءة؛ افزون گردید درمها بر صد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).زیاد شدن . (آنندراج ). زائد شدن . (یا...
-
رم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (اِ.) چیز، شی ء. 2 - چاره ، حیله . 3 - (مص م .) اصلاح کردن ، نیکو کردن چیز. 4 - گرفتن ستور چوب ها را به دهان و خوردن . 5 - (مص ل .) پوسیده شدن استخوان ، پوسیدن .