کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متلاف
لغتنامه دهخدا
متلاف . [ م ِ ] (ع ص ) بسیار تلف کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن که مال بسیار تلف کند. (مهذب الاسماء). بسیار تلف کننده . یقال ، رجل مخلاف متلاف . (ناظم الاطباء). سخت مسرف . مخلاف . مضیاع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
متلعف
لغتنامه دهخدا
متلعف . [ م ُ ت َ ل َع ْ ع ِ ] (ع ص ) آماده و مهیای برجستن و گرفتن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلعف شود.
-
جستوجو در متن
-
مفواد
لغتنامه دهخدا
مفواد. [ م ِف ْ ] (ع ص ) رجل مفواد متلاف ؛ مرد تلف کننده و فایده دهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متلف
لغتنامه دهخدا
متلف . [ م ِ ل َ ](ع ص ) بسیار تلف کننده . یقال رجال مخلاف متلاف و مخلف متلف . (منتهی الارب ). بسیار تلف کننده . یقال رجل مخلف متلف . (ناظم الاطباء).