کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلاطم شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متلاطم شدن
مترادف و متضاد
۱. پرجوشوخروش شدن، پرموج شدن، متموجشدن
۲. آشفتن، آشفته شدن
۳. ناآرام شدن، آشوبناک شدن، آشوبزده شدن، بحرانزدهگشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متلاطم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرجوشوخروش شدن، پرموج شدن، متموجشدن ۲. آشفتن، آشفته شدن ۳. ناآرام شدن، آشوبناک شدن، آشوبزده شدن، بحرانزدهگشتن
-
واژههای مشابه
-
متلاطم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طوفانی کردن، متموج کردن، پرموج کردن، مواج کردن ۲. آشفته کردن، مغشوش کردن ۳. ناآرام کردن، بحرانی کردن، آشوبناک کردن، بهآشوب کشاندن
-
جستوجو در متن
-
متموج شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مواج شدن، پرموج شدن، متلاطم شدن ۲. آشفته شدن، پریشان شدن ۳. خشمگین شدن، عصبانی شدن
-
raged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشمگین شدم، خشمگین شدن، خروشیدن، خشمناک شدن، غضب کردن، شدت داشتن، متلاطم شدن
-
stormed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله کرد، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
-
storming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوفان، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
-
storm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
-
storms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توفان ها، طوفان، توفان، کولاک، باد شدید، طوفان مستقیم، تغییر ناگهانی هوا، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
-
کولاک کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ)(مص ل .)1 - متلاطم شدن امواج دریا. 2 - (عا.) هنگامه به پا کردن .
-
خروشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانگبرآوردن، خروش برآوردن، فریاد کردن، بانگزدن، فریاد زدن، داد زدن، داد کشیدن، نعره زدن، ۲. زاری کردن، ضجه کشیدن، بهفغانآمدن ۳. خروشان شدن ۴. بهتلاطمآمدن، متلاطم شدن
-
کولاک کردن
لغتنامه دهخدا
کولاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متلاطم شدن امواج دریا. (فرهنگ فارسی معین ). منقلب و طوفانی شدن دریا یا هوا که با برف و سرما همراه باشد. و رجوع به کولاک زدن شود. || در تداول عامه ، معرکه کردن . کار بزرگی انجام دادن . (فرهنگ فارسی معین ). عملی نمایا...
-
کولاک زدن
لغتنامه دهخدا
کولاک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) کولاک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). موج زدن . طوفان کردن و منقلب و متلاطم شدن امواج دریا : شود ز چشم پرآبم هزار کشتی غرق دمی که قلزم خوناب دل زند کولاک . وحشی (از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به کولاک کردن شود.
-
موج زن
لغتنامه دهخدا
موج زن . [ م َ / م ُ زَ ] (نف مرکب )مواج و متلاطم و موجدار. (ناظم الاطباء) : نیل و فرات و دجله و جیحون موج زن با کف راد او چو سرابند هر چهار. سوزنی .خط کفش به صورت جوی است و جوی نیست بحر است لیک موج زن از گوهر سخاش . خاقانی .خاک مِنی ̍ ز گوهر تر موج ...