کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متلاصق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متلاصق
/motalāseq/
معنی
بههمچسبیده؛ متصل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متلاصق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motalāseq بههمچسبیده؛ متصل.
-
متلاصق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ص ) [ ع . ] (اِفا.) به هم چسبنده ، متصل ؛ ج . متلاصقین .
-
متلاصق
لغتنامه دهخدا
متلاصق . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) به هم پیوسته . بهم چسبنده . || متلاصقان ، در منطق دو امری باشند که یکی از ایشان مماس بر دیگری باشد بر وجهی که منتقل شود به انتقال او. (درةالتاج جمله ٔ سوم از فن دوم ص 97).
-
جستوجو در متن
-
متراص
لغتنامه دهخدا
متراص . [ م ُ ت َ راص ص ] (ع ص ) چسبنده مر یکدیگر را. (آنندراج ). به یک دیگر چسبیده در صف آرائی و متلاصق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراص شود.
-
جفت آفرید
لغتنامه دهخدا
جفت آفرید. [ ج ُ ف ْ ف َ ] (اِ مرکب ) رستنیی باشد مانند سورنجان و بعضی گویند خصیةالثعلب است . (برهان ). پارسی و ترجمه ٔ آن المخلوق زوجات است . انطاکی گفته خصیةالثعلب است . صاحب مخزن گفته چنین نیست ولی در تقویت باه از آن اقوی است و آن گیاهی است به قدر...