کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متقدی
لغتنامه دهخدا
متقدی . [ م ُ ت َ ق َدْ دی ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || (ص ) خرامنده به ناز. (منتهی الارب ). خرامنده به ناز و متبختر. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
متغدی
لغتنامه دهخدا
متغدی . [ م ُ ت َ غ َدْ دی ] (ع ص ) چاشت خورنده . (آنندراج ). کسی که ناشتائی خورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که شام می خورد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تغدی شود.
-
جستوجو در متن
-
خرامنده
لغتنامه دهخدا
خرامنده . [ خ َ م َ دَ / دِ ] (نف ) کسی که با شوکت و حشمت و ناز و بزرگواری راه می رود و می خرامد. کسی که با زیبایی می خرامد. سیرکننده با ناز. (از ناظم الاطباء) : مجلس تو ز نکورویان چون باغ بهارپرتذروان خرامنده و کبکان دری . فرخی .خرامنده می گشت بر پش...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...