کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متقاطر
/mote(a)qāter/
معنی
ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متقاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَقاطر] (ریاضی) mote(a)qāter ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند.
-
متقاطر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ طِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - قطره قطره چکیده . 2 - دسته های پیاپی آینده .
-
متقاطر
لغتنامه دهخدا
متقاطر. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) قطره قطره چکنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هر آنچه می چکد و قطره قطره می ریزد. (ناظم الاطباء). || چیزی پیاپی گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گروه گروه پس از یکدیگر آینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تقاطر شود.
-
متقاطر
دیکشنری فارسی به عربی
تقابلي
-
جستوجو در متن
-
dropping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتادن، متقاطر
-
تقابلي
دیکشنری عربی به فارسی
مربوط به ساکنين ينگي دنيا , واقع در طرف مقابل زمين , مستقيما , مخالف , متقاطر
-
سحساح
لغتنامه دهخدا
سحساح . [ س َ ] (ع ص ، اِ) باران سخت ریزان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و این داهیه تا سه عام بر خاص و عام متواتر و ساحیه و سحساح خطوب و خطر بر ساحة و سحسح ایران متقاطر بودی . (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 676).
-
سحسح
لغتنامه دهخدا
سحسح . [ س َ س َ ] (ع اِ) ساحت خانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و سحساح خطوب و خطر بر ساحة و سحسح ایران متقاطر بودی . (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 676). || (ص ) باران سخت ریز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جبل مورجان
لغتنامه دهخدا
جبل مورجان . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) در زمین فارس است و در آن کوه غاری است که آب از سقف آن متقاطر است و طلسمی ساخته اند که اگر یک کس در آن غار باشد بقدر احتیاج فرودآید و اگر هزار کس باشند آن مقدار آب چکد که همه را کفایت کند. (از حبیب السیر چ تهران ، خ...
-
انقلابین
لغتنامه دهخدا
انقلابین . [ اِ ق ِ ب َ ] (ع اِ) (= دو انقلاب ) در نجوم ، دو نقطه ٔ دایرةالبروج که در آنها میل خورشید به منتهی میرسد (یعنی خورشید بمنتهای فاصله ٔ خود از معدل النهار یا استوای فلکی میرسد). انقلابین دو نقطه ٔ متقاطر از کره ٔ آسمان اند و بنظر ساکنین زمی...
-
ناطف
لغتنامه دهخدا
ناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهن...
-
مهره
لغتنامه دهخدا
مهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1608).بهر میل بر مهره ای از بلوربر او گوهری چون درخشنده هور. اسدی (گرشاسب نامه ...
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام معرکه ٔ بدر به مکه آمده ، مال کاروان خویش را که ابوسفیان آورده بود در دارالندوة بنا بر رغبت...