کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متفقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متفقة
لغتنامه دهخدا
متفقة. [ م ُت ْ ت َ ف ِق َ ] (ع ص ) متفقه . مؤنث متفق . رجوع به متفق شود.- دایره ٔ متفقه ؛(در اصطلاح عروض ) دایره ای عروضی که دو بحر متقارب و متدارک از آن استخراج میشود. و رجوع به بدیع جلال همائی دوره ٔ دوم ص 143 و دایره ٔ متقارب ، در المعجم چ مدرس...
-
واژههای مشابه
-
متفقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. فقیه، فقهدان، عالمفقه ۲. دانشمند، عالم، دانا
-
متفقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَفقّة] [قدیمی] motafaqqeh عالِم به علم فقه؛ فقیه؛ دانشمند.
-
متفقه
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فَ قِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که خود را فقیه معرفی کند. 2 - فقیه ، دانشمند؛ ج . متفقهین .
-
متفقه
لغتنامه دهخدا
متفقه . [ م ُ ت َ ف َق ْ ق ِه ْ ] (ع ص ) فقیه .(از آنندراج ) (از منتهی الارب ). عالم به علم فقه . فقیه و دانای شرع الهی . (ناظم الاطباء). دانشمند در مسائل شرعی . ج ، مُتَفَقِّهَة و مُتَفَقِّهین : از بی ادبی باشد و از پست مقامی سجع متنبی گفتن پیش متفق...
-
دائره ٔ متفقه
لغتنامه دهخدا
دائره ٔ متفقه . [ ءِ رَ / رِ ی ِ م ُت ْ ت َ ف ِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوائر عروضی . رجوع به دوائر عروضی و دایره ٔ عروضی و نیز رجوع به متفقه شود.
-
جستوجو در متن
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما. (اِخ ) نام ایالتی است در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه ٔ آمریکا. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت . (اِخ ) نام نهری در جمهوری کالیفرنی از جماهیر متفقه و منبع عمده ٔ رود ساکرمنتو. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پیداد
لغتنامه دهخدا
پیداد. (اِخ ) نام قصبه ای است در جمهوری میشیگان از جماهیر متفقه ٔ مکزیک ، در 125هزارگزی شمال غربی مولیا در ساحل چپ نهرلرما منصب به بحیره ٔ شاپاله . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
متفقهه
لغتنامه دهخدا
متفقهه . [ م ُ ت َ ف َق ْ ق ِهَْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ متفقه . متقثهین : فواید و عواید آن خیر به عامه ٔ علما و متفقهه برسیده (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 441).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ](اِخ ) عبدالعزیزبن علی ابراهیم مکنی به ابومحمد متفقه . راوی بود و از ابوبکر اسماعیلی و غطریفی و جز آن دو روایت کرد و ببغداد بین سالهای سیصد ونود تاچهارصد درگذشت . (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 208).
-
پورت هورون
لغتنامه دهخدا
پورت هورون . [ پ ُ رُ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در جمهوری میشیگان از جماهیر متفقه ٔ امریکا و در ساحل راست نهر سنت کلر نزدیک محلی که رود مزبور بدریاچه ٔ هورون میریزد. دارای 8885 تن سکنه . این قصبه محل تقاطع چندین رشته خط آهن است و تجارت بسیار رایجی دار...
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمدان موصلی مکنی به ابوالقاسم ، فقیهی نیکوتألیف و متفقه به مذهب شافعی و نیز ادیبی شاعر و ناقد شعر و کثیرالروایه بود و او را در فقه چند کتاب است . ابن الندیم در باب فقهاء گوید: از کتب ادبیه ٔ اوست : کتاب الباهر فی ...