کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متفرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متفرد
/motafarred/
معنی
۱. تنها.
۲. یگانه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. یگانه، بیهمتا، منحصربهفرد
۲. تنها
۳. ممتاز، برجسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متفرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. یگانه، بیهمتا، منحصربهفرد ۲. تنها ۳. ممتاز، برجسته
-
متفرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motafarred ۱. تنها.۲. یگانه.
-
متفرد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) کناره گیرنده .
-
متفرد
لغتنامه دهخدا
متفرد. [ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ) تنها و یگانه . بی همتا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : المتفرد بالربوبیة. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298).- متفرد بودن ؛ منحصر شدن در قولی یا چیزی شریکی در آن نداشتن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| یکسو گردنده . (آنن...
-
جستوجو در متن
-
فرد
لغتنامه دهخدا
فرد. [ ف َ رُ ] (ع ص ) متفرد. (اقرب الموارد). یگانه و یکتا و منفرد. (منتهی الارب ).
-
فرد
لغتنامه دهخدا
فرد. [ ف ُ رُ ] (ع ص ) بی عدیل . (از منتهی الارب ). متفرد. (اقرب الموارد). سیف فرد؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل . (منتهی الارب ).
-
دور پار
لغتنامه دهخدا
دور پار. [ رِ ] (اِ فعل ، صوت ) کلمه ٔ دعا که به زن گویند یعنی خدانکناد و دورباد. (ناظم الاطباء). چنین است در ناظم الاطباء و ظاهراً به اضافه ٔ «را» باید خواند یعنی دور از پارسال . و به هر حال در این متفرد است . (یادداشت لغتنامه ).
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن احمدبن عبدالمحسن الحسینی العراقی الشریف محدث اسکندریه . ابوالحسن قطیفی و گروهی روایت کرده اند که وی در علم حدیث متفرد بود و از عراق به اسکندریه رفت و در ذی الحجه ٔ سال 704 هَ . ق . بدانجا درگذشت و 76 سال عمر کرد ...
-
بالاس
لغتنامه دهخدا
بالاس . (اِ) ابریشم نرم و صاف . (ناظم الاطباء). اما او در این قول متفرد است . آیا کلمه از «با» و «لاس » مرکب نیست ؟ چه لاس ابریشم فرومایه و پاک ناکرده است ؟ || قسمی از پارچه ٔ صاف و کهنه . (ناظم الاطباء). پارچه ٔ کلفت پشمین که در زیر پالان اسب باری و...
-
سالم
لغتنامه دهخدا
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن سالم بن ابی صفر التمیمی معروف به منتخب النحوی العروضی البغدادی . صاحب البغیه گوید: یاقوت صاحب معجم البلدان بر وی حدیث خوانده و او در ادب معروفیتی خاص داشت و در عروض متفرد بود. او راست : ارجوزه ای در نحو و کتابی در قوا...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالقاسم خضربن محمدبن خضربن علی بن عبداﷲ المعروف بابن تیمیة الحرانی . ملقب به فخرالدین الخطیب واعظ فقیه حنبلی ، مکنی به ابوعبداﷲ (542-621 هَ . ق .) وی فاضلی بود در بلاد خویش به علم متفرد به بغداد آمد و بر ابوالفتح...
-
بقار
لغتنامه دهخدا
بقار. [ ب َق ْ قا ](اِخ ) حسن بن داودبن حسن قرشی نحوی . قاری معروف به بقار که در سال 352 هَ . ق . وفات یافته است . وی در علم نحو حاذق و در اصول تجوید و قرائت قرآن متفرد بود قرآن مجید را با الحان متفرق میخواند و کتاب قرائةالاعشی و کتاب اللغة در مخارج ...
-
کرو
لغتنامه دهخدا
کرو. [ ک ِ رَ ] (اِ) کشتی کوچک را خوانند و آن را سنبک نیز گویند. (جهانگیری ). کشتی و جهاز کوچک . (برهان ). کشتی خرد که در دریا باشد. (غیاث اللغات ). کشتی و جهاز کوچک را نیز گویند مستند بدین بیت شیخ سعدی : جوانی پاک باز و پاکرو بودکه با پاکیزه رویی در...
-
شیرطاقی
لغتنامه دهخدا
شیرطاقی . (حامص مرکب ) طاق بودن چون شیر در شجاعت . (یادداشت مؤلف ). غرور و تکبر و عجب . (ناظم الاطباء) : به شیرطاقی خود غره ای نمی ترسی ز روزگار که دارد نهاد و طبع پلنگ . نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج ).|| ترسویی و بیدلی . (ناظم الاطباء). || کنای...