کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متغیر واسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
discrete variable
متغیر گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] متغیری که مجموعۀ مقادیر ممکن آن شمارا باشد
-
antithetic variable
متغیر متضاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هریک از دو متغیر تصادفی که دارای همبستگی منفی باشند
-
complex variable
متغیر مختلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] متغیری که مقادیرش عددهایی مختلطاند
-
independent variable, argument of a function
متغیر مستقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] متغیر x در تابع (y=f(x متـ . شناسه 1 argument 1
-
ratio variable
متغیر نسبتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] متغیری پیوسته که با مقیاس نسبتی اندازهگیری میشود
-
latent variable
متغیر نهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] متغیری با چنان ساختارِ نظری که نتوان آن را مستقیماً اندازهگیری کرد
-
dependent variable
متغیر وابسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] متغیری که مقدار آن به تأثیر متغیرهای دیگر بستگی داشته باشد
-
concomitant variable
متغیر همراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] هر عامل قابل کشف و کمیتپذیر در تحلیل آزمایشها که بر نتایج آزمایش اثر بگذارد، ولی جایی در طرح آزمایش نداشته باشد
-
متغیر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. از کوره دررفتن، برآشفتن، خشمگین شدن، عصبانی شدن ≠ آرام شدن ۲. بیقرار گشتن ۳. دگرگون شدن
-
variable field
میدان متغیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر میدانی که مقدارش در طول زمان تغییر کند
-
variable nebula
سحابی متغیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای که شکل و روشنایی آن تغییر میکند
-
متغیر شدن
لغتنامه دهخدا
متغیر شدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از حال نخستین شدن . تغییر کردن . دیگرگون گردیدن .دگرگون شدن حال کسی یا چیزی . گشتن . بگشتن : در آن وقت آدم به مکه بود، هوای جهان متغیر شد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 18). حلق داودی متغیر شده و جمال یو...
-
متغیر گرداندن
لغتنامه دهخدا
متغیر گرداندن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دَ] (مص مرکب ) (... گردانیدن ). دگرگون ساختن . || خشمگین کردن : ترکان ... همواره تقبیح صورت نظام الملک در خلوت میکرد تا سلطان را نیز بر او متغیر گردانید. (سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 33).
-
متغیر گردیدن
لغتنامه دهخدا
متغیر گردیدن . [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) متغیر گشتن . دگرگون شدن حال کسی یا چیزی : همچون از وی پرسی گوید من نه آنم که تو دیدی ، و او همان است ، لکن حالش متغیر گشت . (کشف الاسرار ج 2 ص 544). بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد و بر آو...
-
متغیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهن