کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعلق
/mote(a)'alleq/
معنی
۱. پیوسته؛ وابسته.
۲. [قدیمی] آویزان؛ آویخته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. متصل، مرتبط
۲. منتسب، مربوط
۳. خویشاوند، منسوب، وابسته، خویش
برابر فارسی
وابسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. متصل، مرتبط ۲. منتسب، مربوط ۳. خویشاوند، منسوب، وابسته، خویش
-
متعلق
فرهنگ واژههای سره
وابسته
-
متعلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعلّق] mote(a)'alleq ۱. پیوسته؛ وابسته.۲. [قدیمی] آویزان؛ آویخته.
-
متعلق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آویزان ، آویزنده . 2 - پیوسته ، وابسته .
-
متعلق
لغتنامه دهخدا
متعلق . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمادوز شهرستان اهر است که 143 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ج 4 ص 484).
-
متعلق
لغتنامه دهخدا
متعلق . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) جائی که در آن چیزی آویزان شده . || علاقه و دلبستگی . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح نحو) فعل یا شبه فعلی است که جار و مجرور و ظرف بدان تعلق دارد. (از اقرب الموارد).
-
متعلق
لغتنامه دهخدا
متعلق . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ) درآویزنده به چیزی . (آنندراج ). آویزان . (ناظم الاطباء). || علاقه دارنده و آویزان و آویخته و ملحق شده و پیوند شده و اتصال یافته . (ناظم الاطباء). بازبسته . وابسته : و از هیچ رو فائده رسان را فائده نمیداند و نفع ر...
-
واژههای مشابه
-
متعلق شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیوستن، وابسته شدن، متصل شدن ۲. مرتبطشدن، مربوط شدن ۳. منتسب شدن، انتسابیافتن ۴. آویخته شدن، آویزان شدن
-
متعلق به
فرهنگ واژههای سره
از آن، وابست ه
-
متعلق بالسيرة
دیکشنری عربی به فارسی
زيستنامه اي , وابسته بشرح زندگي
-
متعلق بعروس
دیکشنری فارسی به عربی
زفاف
-
متعلق بمن
دیکشنری فارسی به عربی
ي
-
متعلق بما
دیکشنری فارسی به عربی
نا
-
متعلق بفرد
دیکشنری فارسی به عربی
شخص