کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعطش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعطش
/mota'atteš/
معنی
بسیارتشنه؛ دارای عطش شدید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعطش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'atteš بسیارتشنه؛ دارای عطش شدید.
-
متعطش
لغتنامه دهخدا
متعطش . [ م ُ ت َ ع َطْ طِ ] (ع ص ) تشنه نماینده به تکلف . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء). || سخت تشنه ٔ آب . آرزومند و مشتاق آب : چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش . سعدی .و ...
-
واژههای مشابه
-
متعطش للدماء
دیکشنری عربی به فارسی
تشنه بخون , خونريز , سفاک , بيرحم
-
جستوجو در متن
-
تشنه بخون
دیکشنری فارسی به عربی
متعطش للدماء
-
سفاک
دیکشنری فارسی به عربی
متعطش للدماء
-
بیرحم
دیکشنری فارسی به عربی
شنيع , قاسي , متعطش للدماء
-
خونریز
دیکشنری فارسی به عربی
متعطش للدماء ، السفاح ، السفاك
-
مکرمات
لغتنامه دهخدا
مکرمات . [ م َ رُ ] (ع اِ) ج ِ مکرمة. (ناظم الاطباء). جوانمردیها. نیکیها. کرامتها : مکرماتش به نوع ماند راست نوع باقی و شخص بر گذراست . خسروی سرخسی .صاحب عادات نیک و سید سادات قاعده ٔمکرمات و فایده ٔ حد . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 3 ص 17).رفتی و ه...
-
منقطع
لغتنامه دهخدا
منقطع. [ م ُ ق َ طِ ] (ع ص ) رسن گسسته . (آنندراج ). ریسمان گسسته و بریده شده . (ناظم الاطباء). || بریده شونده و سپری گردنده . (آنندراج ). هر چیز ازهم جداشده و گسسته و بریده و پاره شده و جداشده و منفصل گشته و به انجام رسیده و قطعشده و موقوف گشته و سپ...
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره ٔ دهان را تشکیل دهد : لب بخت پیروز را خنده ا...