کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعصب
/mote(a)'asseb/
معنی
کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرفداری کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خشک، خشکاندیش، فناتیک، قشری، قشریمسلک
۲. غیرتمند، غیرتی
۳. مدافع
برابر فارسی
ستیهنده، خشک سر
دیکشنری
bigot, bigoted, doctrinaire, dogmatic, dogmatist, fanatic, hidebound, intolerant, narrow, narrow-minded, opinionated, sectarian, self-opinionated, zealot, zealous
-
جستوجوی دقیق
-
متعصب
واژگان مترادف و متضاد
۱. خشک، خشکاندیش، فناتیک، قشری، قشریمسلک ۲. غیرتمند، غیرتی ۳. مدافع
-
متعصب
فرهنگ واژههای سره
ستیهنده، خشک سر
-
متعصب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعصّب] mote(a)'asseb کسی که بدون داشتن منطق و از روی احساسات از کسی یا چیزی طرفداری کند.
-
متعصب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ صِّ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که دارای تعصب باشد.
-
متعصب
لغتنامه دهخدا
متعصب .[ م ُ ت َ ع َص ْ ص ِ ] (ع ص ) کسی که عصابه بر سر می بندد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که عصبیت می کند و دعوای عصبیت می نماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که از خویشان و دوستان خود یا از ...
-
متعصب
دیکشنری عربی به فارسی
ادم رياکار , ادم خرافاتي , متعصب , شخص متعصب , داراي احساسات شديد(مذهبي وغيره) , داراي روح پليد , ديوانه
-
متعصب
دیکشنری عربی به فارسی
شخص متعصب , داراي احساسات شديد(مذهبي وغيره) , داراي روح پليد , ديوانه
-
متعصب
دیکشنری فارسی به عربی
حماس , دوغماتي , عنيف , متعصب
-
واژههای مشابه
-
شخص متعصب
دیکشنری فارسی به عربی
متعصب
-
میهن پرست متعصب
دیکشنری فارسی به عربی
شوفيني
-
ادم متعصب یاهواخواه
دیکشنری فارسی به عربی
متطرف
-
واژههای همآوا
-
مطاسب
لغتنامه دهخدا
مطاسب . [ م َ س ِ ] (ع اِ) آبهای ریزان و جهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و لغة فی المساطب که به معنی آبهای پوشیده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسطبه شود.