کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعاون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعاون
/mota'āven/
معنی
یار و مددکار یکدیگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعاون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mota'āven یار و مددکار یکدیگر.
-
متعاون
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ وِ) [ ع . ] (اِفا.) یاری کنندة و مددکار یکدیگر.
-
متعاون
لغتنامه دهخدا
متعاون . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) یکدیگر یاری کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هم عهد در معاونت و یاری یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاون شود.
-
متعاون
دیکشنری عربی به فارسی
همدست , ياور
-
جستوجو در متن
-
یاور
دیکشنری فارسی به عربی
متعاون , مساعد , مساعدة
-
همدست
دیکشنری فارسی به عربی
شريک , صاحب , متعاون , متواطي , مساعدة