کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعارف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعارف
/mote(a)'āre(a)f/
معنی
معمول؛ متداول.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. عادی، متداول، مرسوم
۲. رایج، معمول ≠ نامتعارف
۳. شناختهشده، مشهور
۴. غیراتمی (سلاح)، معمولی
دیکشنری
conventional, going, nice, normal, standard
-
جستوجوی دقیق
-
متعارف
واژگان مترادف و متضاد
۱. عادی، متداول، مرسوم ۲. رایج، معمول ≠ نامتعارف ۳. شناختهشده، مشهور ۴. غیراتمی (سلاح)، معمولی
-
متعارف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعارَف] mote(a)'āre(a)f معمول؛ متداول.
-
متعارف
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ یا رَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - مرسوم ، معمول ، متداول . 2 - شناخته شده .
-
متعارف
لغتنامه دهخدا
متعارف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) محل شناسائی یکدیگر. (فرهنگ فارسی معین ) : و اگر چه در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آن که در متعارف ارواح به معهد آفرینش رفته است و در سابق حال به مؤتلف جواهر فطرت افتاد دیگر چیزی ندارم ... (مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی ایضا...
-
متعارف
لغتنامه دهخدا
متعارف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) همدیگر را شناسنده . (آنندراج ). نیک معروف یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || معمول و رایج و کثیرالاستعمال و مستعمل . (ناظم الاطباء). || مردم با خضوع و خشوع و مبادی آداب و خوش آمدگوی . (ناظم ا...
-
متعارف
دیکشنری فارسی به عربی
معيار
-
واژههای مشابه
-
canonical equation
معادلۀ متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] صورت خاص و سادهای از معادلۀ برخی از منحنیها
-
canonical sequence
توالی متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← توالی مشترک
-
regular period, normal period
جملۀ متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] جملهای که عبارات آن طول زمانی یکسان دارد متـ . جملۀ متقارن symmetric period
-
conventional weapon
سلاح متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سلاحی که هستهای، میکربی، شیمیایی یا زیستی نباشد
-
regular station
ایستگاه متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ایستگاهی که از بین ایستگاههای تشکیلدهندۀ شبکۀ تلفن رادیویی هواـ زمین در مسیر برای برقراری ارتباط با هواگرد یا رهگیری ارتباطات هواگردها در شرایط عادی در نظر گرفته میشود
-
غیر متعارف
دیکشنری فارسی به عربی
شيء شاذ
-
conventional activated sludge process
فرایند لجن فعال متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] قدیمیترین نوع فرایند لجن فعال که هنوز هم کاربرد دارد و در آن، جریان بهصورت نهرگونه یا اختلاط کامل است و میزان مواد غذایی ریزاندامگانها در حدود 0/2 تا 0/5 کیلوگرم خاز 5 بر کیلوگرم مواد جامد مایع مخلوط در روز است
-
rational canonical form
صورت متعارف گویا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی که مجموع مستقیم تعدادی متناهی از ماتریسهای همراه باشد